۱۳۹۴ آذر ۱۳, جمعه

قبل از خلقت این عالم چه چیزی بوده و خداوند چگونه رحمت و فیض خود را جاری می کرده؟






پرسش:

آیا عالم حادث است؟ در این صورت قبل از خلق عالم، چه چیزی بوده و خداوند چگونه رحمت و رزاقیت و سخاوت و .... خود را جاری می کرده و به فعلیت می رسانده؟

پاسخ اجمالی

با توجه به آیات و روایات باید گفت قبل از حدوث عالم هیچ چیزی غیر از خدا نبود، بنابراین صفات رحمت و فیض خداوند قبل از خلقت عالم (هرچند قبلیت زمانی در این باب مطرح نیست) مستهلک در ذات الاهی بود و هیچ تمایزی بین این صفات نبود و خدا برای فیض خود هیچ نیازی به غیر و مخلوق نداشت و خود عین رحمت و جمال و عشق بود.


پاسخ تفصیلی

1. حدوث عالم



طبق نظر ادیان الاهی از جمله اسلام، عالم حادث است؛ یعنی نبوده و از عدم به وجود آمده است. بحث بر سر زمانی یا ذاتی بودن حدوث عالم، منافاتی با اصل مورد اتفاق، یعنی حادث بودن ماسوی الله ندارد، بلکه تأکید کننده آن است.



2. خدا قبل از خلق عالم کجا بود



در این مورد روایاتی از معصومین نقل شده است که نشان می دهد سؤال از خدا (از جمله خدا قبل از خلقت) نمی تواند جنبه مکانی یا زمانی داشته باشد:



" رُوِی أَنَّهُ سُئِلَ ع أَینَ کَانَ رَبُّنَا قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ سَمَاءً وَ أَرْضاً فَقَالَ ع أَینَ سُؤَالٌ عَنْ مَکَانٍ وَ کَانَ اللَّهُ وَ لَا مَکَانَ "[1]؛ از حضرت علی (ع) سؤال شد: پروردگار ما قبل از این که آسمان و زمین را خلق کند در کجا بود؟ حضرت فرمودند: کجا بودن سؤال از مکان است حال آن که خدا بود و هیچ مکانی نبود؛ یعنی خود مکان امری حادث است و توسط خدا خلق شده، پس خدا بدون این که جایی باشد بود.



3. صفات فیض و رحمت خدا قبل از خلق عالم چگونه بود



اگر زمان و مکان را در مورد خداوند منتفی بدانیم (چون خدا خود ایجاد کننده زمان و مکان است)، سؤال این است که خدا قبل از ایجاد عالم و خلق عالم –هرچند این قبل بودن به معنای زمانی نباشد- چه نسبتی با وجود و فیض داشته و در واقع چگونه بدون این که جایی باشد بوده و چگونه فیض و رحمت او بدون این که آسمان و زمین و مخلوقات آن حادث شده باشند وجود داشته. به پاسخ این سؤال در روایتی از پیامبر (ص) اشاره شده و عرفا در توضیح آن مطالب زیادی بیان کرده اند که اجمالی از آن نقل خواهد شد.



از پیامبر اکرم (ص) سوال شد: پروردگار ما قبل از این که مخلوقات خود را خلق کند در کجا بود؟ حضرت فرمودند: در «عماء» که نه بالای آن چیزی بود و نه پایین آن.[2]



همچنان که گذشت خداوند، به این که: «کجا بوده» نسبت داده نمی شود؛ چون جا و مکان مخلوق خدا است؛ یعنی نبوده و بعد شده است. مگر این که منظور این باشد که خدا قبل از خلق زمین و آسمان، فیاضیتش چگونه و در چه مرتبه ای بوده؛ گوییم در مرتبه عماء.



توضیح این که عرفا، عالم وجود و تجلیات حق را -هرچند خارج از حد و شمارش می دانند- ولی به طور کلی به پنج مرتبه یا پنج حضرت تقسیم کرده اند.



نخستین مرتبه همان مرتبه ای است که در روایت مذکور «عماء» نامیده شده. برای این مقام و مرتبه  نام های دیگری نیز اطلاق شده؛ از جمله عالم اطلاق، عالم لاهوت، غیب الغیوب، غیب مطلق و ...؛  همچنانکه در قرآن می فرماید: "وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ"[3]؛ و کلید خزائن غیب در دست او است، کسى جز او بر آن آگاه نیست.‏



مراتبی که بعد از این مرتبه نخستین، ذکر شده است به ترتیب عبارت اند از: جبروت، ملکوت، عالم شهادت و مرتبه جامعه که همان حضرت «انسان» است. که مجموعاً حضرات خمس نام گذاری شده اند.



در توضیح مقام «عماء» گوئیم: خداوند در این مقام دارای عزتی تمام و از هر چیزی و از هر نسبتی بی نیاز است و تمامی اسماء و صفات در این مقام، مستهلک و فانی اند. بنابراین هیچ گونه توصیفی هم برای آن امکان پذیر نیست؛ چرا که از هر صفتی منزه است. برای رساندن این معنا می توان به آیات زیر اشاره کرد:



1. "فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ"؛[4] خداوند از عالمیان بی نیاز است.



2. "سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبّ‏ِ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ"؛[5] پروردگار تو -که صاحب عزت است- از آنچه که وصف می کنند منزه است.



برخی روایات نیز به این مقام اشاره دارد:



1. «کان الله، و لم یکن معه شی‏ء»؛[6] خدا بود و هیچ چیز با او نبود.



برخی از عرفا با شنیدن این حدیث چنین بیان کردند: هم اکنون نیز همان گونه است که بود. این سخن ضمن تصدیق سخن پیامبر، وجه دیگری از این کلام را شرح می دهد.



2. "(فی الحدیث القدسىّ) کنت کنزا مخفیا، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق"؛[7] گنجی پنهان بودم و خواستم شناخته شوم پس دست به کار خلقت شدم. (شاهد مثال بخش اول روایت است).



بنابراین با توجه به آیات و روایات باید گفت صفات رحمت و فیض خداوند قبل از خلقت عالم (هرچند قبلیت زمانی در این باب مطرح نیست) مستهلک در ذات الاهی بود و هیچ تمایزی بین این صفات نبود و خدا برای فیض خود هیچ نیازی به غیر و مخلوق نداشت و خود عین رحمت و جمال و عشق بود.



در تعبیرات عرفانی گفته می شود، خدا در ابتدا در سراپرده عزت بود و هیچ غیری با او نبود و در این مقام، عشق و عاشق و معشوق یکی بود. آن گاه خداوند خواست غیری را خلق کند (حدوث عالم) بنابراین درِ خزائنِ غیب را گشود و گنج بر عالم پاشید و اسما و صفات خود را در تجلیات خود آشکار کرد، ظاهر را به باطن بنمود آوازه عاشقی بر آمد، باطن را به ظاهر بیاراست نام معشوقی آشکار شد.[8]



عبدالرحمان جامی در اشعاری عرفانی، هستی عمائی خداوند را این چنین توصیف می نماید:



در آن خلوت که هستی بی نشان بود



به کنج نیستی عالم نهان بود



وجودی بود از نقش دوئی، دور



ز گفتگوی مائی و توئی، دور



وجودی مطلق از قید مظاهر



به نور خویشتن بر خویش ظاهر



دل آرا شاهدی، در حجله غیب



مبرّا دامنش، از تهمت و عیب



نه با آیینه رویش در میانه



نه زلفش را کشیده، دست شانه



صبا از طرّه اش، نگسسته تاری



ندیده چشمش از سرمه، غباری



نوای دلبری با خویش می ساخت



قمار عاشقی با خویش می باخت



تا آنجا که گوید:



برون زد خیمه ز اقلیم تقدّس



تجلّی کرد در آفاق و انفس



به هر آئینه ای بنمود روئی



به هر جا خاست از وی، گفتگوئی[9]




[1] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص89، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.

[2] "حدثنا عبد الله، حدثنی أبی، ثنا یزید بن هرون، أنا حماد ابن سلمة، عن یعلى بن عطاء، عن وکیع بن حدس، عن عمه أبی رزین، قال: قلت یا رسول الله، أین کان ربنا عز وجل قبل أن یخلق خلقه؟ قال: کان فی عماء، ما تحته هواء وما فوقه هواء، ثم خلق عرشه على الماء"، أحمد حنبل در مسند این را نقل کرد، ج 4، ص 11.

[3] الانعام، 59.

[4] آل عمران، 97.

[5] الصافات، 180.

[6] آملی، سید حیدر، نقد النصوص، ص 67، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1370 ش.

[7] آملی، سید حیدر، جامع الاسرار، ص 102.

[8] فخر الدین عراقی، لمعات، ص 4.

[9] سبزواری، ملا هادی، اسرار الحکم فی المفتتح و المختتم، کریم فیضی (مصحح و ویراستار)، ص75، قم، مطبوعات دینی، 1383.


مهدی میرآخورلو؛ اسطوره ای برای ترکیب عقده و حماقت

فضای مجازی، فضای جالبی است. کوچکترین مغزها می توانند با سر و صدا و هوچیگری در این فضا، برای خود پیروانی پیدا کنند. تشخیص حرف حسابی از بی حساب، خیلی سخت است و باید در زمینه ای که به سرچ اینترنتی می پردازیم، تبحر داشته باشیم تا وقتمان بابت مطالعۀ افراد بیخرد حرام نشود.

  و فرد عقده ای که می خواهم برای شما مثال بزنم، از روی عنوان مطلب مشخص است که کیست. بیخردی که نام مهدی میرآخورلو را یا بر خود نهاده و یا اسم مستعار اوست، و سعی می کند به زور خودش را یک شخصیت شناخته شده، جا بزند، ولی من این اسم میرآخورلو را بر او می پسندم زیرا بیخردی او از همین آخور و استبل و طویله نشأت گرفته که اینگونه عقده گشایانه به مقدسات اسلام فحاشی می کند و همچون سگی هار پاچۀ معصومین ما را به دهان نجسش می گیرد.

  میرآخورلو، وبلاگی هم به نام خود ثبت کرده و حتی تصویر واقعی چهرۀ کریه خود را نیز به دید عموم گذاشته است. از مطالب او مشخص است که او دو نوع عقده دارد: یکی عقدۀ معروف شدن و دیگری عقدۀ اسلامستیزی که این دو عقده به راستی در وبلاگش تلفیق یافته اند!

  عقدۀ اسلامستیزی از دهاندریدگی این انسان نما در مورد مقدسات اسلام و نسبت دادن آنچه لیاقت خودش است به مقدسات مشخص می شود.
  
  و اما عقدۀ معروف شدن را نیز در این می بینیم که زیر تمام طرحهایی که درست می کند و جملات مسخره ای که بیان می دارد، اسم نحس خودش را نیز می نویسد تا همه بدانند این سخن ابلهانه را چه مغز ناقصی صادر نموده است.

  خب احیاناً انتظار ندارید که من مطالب همچین انسان نمایی را نقد کنم؟ مسلماً چنین انتظاری، انتظاری بیجاست، زیرا اگر بخواهیم عقده گشائی را نقد کنیم، باید این کار را بر اساس علم روانپزشکی و با هدف درمان این انسان نما انجام بدهیم و نه اینکه به نقد علمی، سخنان سخیف او بپردازیم.


 خدا را شکر، که دشمنان دینش را از رذلترین افراد در سطح جامعه قرار داده است. میر آخورلو! از آخور آمدی، و به آخور خواهی رفت. سواری خوبی به شیطان بده، تا کاه و ینجه ات را بیشتر کند.

۱۳۹۴ آبان ۱۴, پنجشنبه

تناقض در رفتار و گفتار الله






شبهه1: الله در طبق آیه 30 سورۀ بقره، گفت می خواهد در زمین برای خودش جانشینی قرار بدهد، ولی طبق آیه های 36 و 37 از همین سوره، آدم و حوا را در بهشت قرار داد.

پاسخ:

  اولاً ریشۀ این شبهه در این است که سازندۀ آن، گمان می کند که آن بهشتی که حضرت آدم و همسرش در آن قرار گرفتند، در محلی خارج از زمین بوده است، و چه بسا گمان کند که منظور بهشت موعود است، حال آنکه جهان آخرت هنوز آغاز نشده است که بهشت موعودش، موجود باشد. ولی چه بسا که بهشتی که آدم به آن رفت، بر روی زمین بوده باشد، و مفهوم هبوط که در زمان اخراج از این بهشت مطرح می شود، این باشد که آن دو با اشتباهی که کردند، شأن خود را تا حدّی پایین آوردند که دیگر نمی توانستند در آن بهشت باشند.

  ثانیاً به فرض هم که بهشت روی زمین نبوده باشد، چه ایرادی دارد وقتی خدا به علم بینهایت خود می داند که آدم و همسرش در نهایت کاری می کنند که از بهشت خارج شوند، و به زمین بروند، خطاب به فرشتگان بگوید که جانشینی بر زمین قرار خواهد داد؟ این نشانگر این است که خدا از ابتدا، نتیجه را می دانسته است.



شبهه 2: طبق آیه 36 سورۀ بقره، شیطان هم به همراه آدم و حوا از بهشت خارج می شود، ولی طبق آیات 11 تا 17 سورۀ اعراف، خدا قبلاً شیطان را از بهشت اخراج کرده بود.
پاسخ:
این ادعا، دروغ محض است. قرآن هرگز نفرموده است که قبل از اخراج آدم و همسرش از بهشت، شیطان از آن اخراج شده بود، بلکه آیاتی مثل آیات 11 تا 17 سورۀ اعراف از رانده شدن شیطان از درگاه خدا و جمع فرشتگان سخن می گویند، و نه اخراج از بهشت.


۱۳۹۴ مهر ۱۰, جمعه

توسل از دید قرآن



شبهه:



آیه مبارکه 35 سوره مائده (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ . المائدة / 35) رو یکی از آیات دال بر جستن وسیله و تقرب به خداوند با آن مطرح کردن

آیه ای مشابه به همین آیه نیز در سوره حج اینچنین آمده:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿77﴾ وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ....(78) حج


اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! (تنها براى خالق خویش) ركوع و سجده كنید (و تعظیم و كرنش برید و به خاك افتید) و پروردگار خویش را (به تنهایى) پرستش نمایید و كارهاى نیك انجام دهید تا رستگار شوید، و در راه خدا جهاد كنید...


مى‏بینیم كه در این آیه نیز، « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » و « وَجَاهِدُواْ فى...» و « لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » آمده و با آیه 35 سوره مائده مشترك است، امّا به جاى جمله «اتقوا الله و ابتغوا إلیه الوسیلة»، شرح آن وسیله یعنى جمله « ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ» و در ادامه « وَجَاهِدُواْ فى...» آمده است!


در آیه 35 مائده تصریح شده كه وسیله را «بجویید!»؛ « وَابْتَغُوا...» و نفرموده: «بخوانید!»؛ «أدعوا...»! و ما مى‏دانیم كه «ارواح» ائمه و سایر صالحان، به دست ‏آوردنى نیستند و و نزد خدای حکیم است و نمیتوان ارواح ائمه را در عالم غیب و بى‏كران بجویید، بنابراین آنچه را نمی‏توان جست و نمیتوان به دست آورد، چگونه مى‏توان «وسیله» قرار داد؟

شاید دوستان ایراد بگیرند که ما اونا رو نمیجوییم که بلکه ازشون میخوایم برامون دعا کنند ( یعنی اینجا بحث خواندن مطرح میشه ) که بازم قرآن با صراحت رد میکنه خوندن من دون الله رو .. آیه ذکر کردن دوستان
*
قسمت قابل توجه آیه، قسمت پایانی آن است که خداوند میفرمایند: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » باشد که رستگار شوید!
و هدف از وسیله جستن را رستگار شدن قرار داده اند!
پس آیا متوسل شدن به اموات باعث رستگاریست ؟؟ بی شک هیچ رستگاری در این کار نیست ! و رستگاری حقیقی را خداوند اینچنین معرفی میکند:

«وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» بقره/189


بلكه نیكى آن است كه كسى تقوا پیشه كند و به خانه‏ها از در [ورودى] آنها درآیید و از خدا بترسید باشد كه رستگار گردید.
پس یکی از وسایل رستگار شدن که یکی از همان وسایل می باشد، تقوا پیشه کردن است!


«وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» آل عمران/104


و باید از میان شما گروهى [مردم را] به نیكى دعوت كنند و به كار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند.
پس یکی دیگر از آن وسایل،امر به معروف و نهی از منکر است و این عمل باعث رستگاریست!


«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»آل عمران/130
اى كسانى كه ایمان آورده‏اید ربا را [با سود] چندین برابر مخورید و از خدا پروا كنید باشد كه رستگار شوید.
پس پرهیز کردن از ربا و ترس از خدا مایه رستگاریست.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» آل عمران/200
اى كسانى كه ایمان آورده‏اید صبر كنید و ایستادگى ورزید و مرزها را نگهبانى كنید و از خدا پروا نمایید امید است كه رستگار شوید.
و در این آیه صبر و پاسداری از مرزها وسیله رستگاری بیان شده!

با توجه به این آیات وسایل رستگاری را استنباط نمودیم و فکر کنم تا به اینجا کافی باشه.

از این چند آیه اینگونه برداشت میشود: انجام دادن کارهای صواب و پرهیز از کارهای ناصواب باعث رستگاری است.

حالا یک سوال مطرح میشه که آیا آیه ای را سراغ دارید که در آن توسل به مرده مایه رستگاری قرار داده شده باشد؟

باید در نظر داشت که خداوند تمام اشخاصی که ایمان آورده اند را مخاطب قرار داده و به وسیله جستن تشویق میکند و میفرمایند: یا ایها الذین آمنو!! ای کسانی که ایمان اورده اید!
که خود ائمه و انبیا هم جزء همین ایمان آورندگان هستند!اگر ما به اهل بیت و انبیا متوسل شویم! خود آنها به چه چیزی متوسل شوند؟؟ پس به همین دلیل است که خداوند میفرمایند:


«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا» فصلت/46
«هرکس کار نیکی انجام دهد،برای خود اوست، و هرکس کار بدی انجام دهد به زیان خود کرده است،»

خدا وند در جای دیگری سجده را یکی از وسیله های نزدیک شدن قرار داده و میفرماید:
«وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ» علق/19
«(در برابر پروردگارت) سجده ببر و (بدین وسیله به او) نزدیک شو!»

حضرت علی علیه السلام است نیز میفرمایند:
«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللهِ سُبْحَانَهُ: الاِْیمَانُ بِهِ وَبِرَسُولِهِ، وَالْجِهادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الاِْسْلاَمِ، وَكَلِمَةُ الاِْخْلاَصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ، وَإِقَامُ الْصَّلاَةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ، وَإِیتَاهُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ، وَصَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَاب، وَحَجُّ الْبَیْتِ وَاعْتَِمارُهُ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ... وَصَدَقَةُ السِّرِّ...، وَصَدَقَةُ الْعَلاَنِیَةِ... وَصَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ».


«برترین وسیله تقرب به سوی خداوند بی آلایش و برتر برای متوسلین، ایمان به او و رسولش، جهاد در راهش، برپاداشتن نماز، دادن زکات، روزه ماه رمضان، حج و عمره خانه خدا، صله رحم، به صورت پنهان، صدقه دادن به صورت آشکار، و انجام دیگر کارهای نیک و شایسته است.»
نهج البلاغه، شرح فیض الإسلام، خطبة 109.

پس: وَمَن یَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * آل عمران/ 101
«هرکس به خدا متوسل شود بیگمان به راه راست و مستقیم رهنمون شده است»

پاسخ:

با سلام و عرض ادب

دراین اشکال خلط و مغالطه ای صورت پذیرفته که به ما مختصرا بدان پاسخ می دهیم:

1. شبیه به آیه ی «ابتغای وسیله »، تنها آیه ی سوره ی حج نمی باشد؛ بلکه در قرآن آیاتی که با «یا ایها الذین آمنوا»، بیان شده است96 مورد و آیاتی که در پایان آن«لعلکم تفلحون»، آمده 11 مورد است، که محتوای کلی همه ی آنها در ایمان به خدا و انجام فرائض و ترک محرمات خلاصه می گردد. و لفظ «الوسیله» نیز عام بوده و شامل همه ی اعمال عبادی می گردد و اختصاص به مواردی خاص ندارد.

2. اینکه کسی بگوید :«ابتغاء» به معنای «جستن»است وقرآن می فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله‏ اى براى تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد»، واین در حالی است که ارواح ائمه را در عالم غیب و بى‏كران نمی توان جست ناشی از عدم ادراک حقیقت امر است؛ زیرا بدیهی است که اگر مراد از «یافتن» تسلط و یا یافتن مادی صرف نخواهد بود و مراد این نیست که ما برای تقرب به خدای متعال با صور ظاهری اعمال به خدای متعال تقرب جوئیم؛ بلکه آنچه در تمام دستورات الهی مد نظر است حقیقت و باطن اعمال صالح می باشد که آن حقیقت در تسلط مادی ما نیست، علاوه بر اینکه حقیقت بسیاری از مصادیق واجبات:«ترک محرمات» از باب «ترک عمل» می باشد، و بدیهی است بنده در ترک عمل به واسطه ی ایمان به خدای متعال به سمت گناه نمی رود و مرتکب فعل گناه نمی گردد و با این ترک به خدای متعال تقرب می جوید.

واگر براستی اعمال عبادی ناقص و بی توجه ما این ویژگی را دارد که می تواند وسیله ی تقرب به خدا باشد ،در حالی که در ادعیه می خوانیم:«اَعوذ بك يا رب من نفس لا تشبع ، ومن قلب لا يخشع ، ومن دعاء لا يسمع ، ومن صلاة لا ترفع »[1]،و «کم من قارئ للقرآن والقرآن يلعنه»[2] . مخلصین که خود را از جمیع آلودگی ها پاک نموده اند ووجیه عندالله هستند نمی توانند وسیله واقع شوند؟

3. در جواب این ادعا که با توسل نمی توان به رستگاری رسید می گوئیم: ما به هر کسی متوسل نمی شویم؛ بلکه به ارواح پاک اولیای الهی[3] و در راس آنها به وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت طاهرینش که صاحبان آبرو و جاه در نزد خداوند متعال اند متوسل می گردیم[4] و آنها را واسطه ی تقرب معنوی خویش[5] با خدای متعال قرار داده و به واسطه ی آن ذوات نورانی حوائج خویش را از درگاه الهی مسالت می نمائیم و به واسطه ی داشتن ولایت و محبت آنها به خدای متعال تقرب می جوئیم؛ زیرا بدیهی است که هر عمل واجب و یا مستحبی مقرب بنده به سوی خالق خویش می باشد.

یکی از فرائض الهی به نص قرآن کریم«مودت قربی»و موالات و دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام می باشد که به عنوان مزد رسالت در قرآن معرفی شده است:«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»[6]‏؛ بگو من مزدى از شما در برابر رسالتم جز محبت نزديكانم نمى‏ طلبم.

احادیث متواترگواهی می دهند که مراد از مودت؛ دوستی خاندان رسالت است مودتی که پل سعادت ومایه ی تکامل و وسیله ی تجانس و تشابه میان انسان و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله می باشد. بنابراین محبت اهل بیت یکی از فرائض الهی است که خداوند متعال بدان دستور داده است .

«محمدبن ادریس شافعی »، امام مذهب شافعیه در بیان جایگاه محبت آل البیت علیهم السلام می گوید:

یا اهل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فی القرآن اَنزله

کفاکم من عظیم القدر انکم
من لم یصل علیکم لا صلاة له.

اى اهل‏بيت رسول‏اللَّه دوستى شما را خداوند در قرآن واجب نموده است. در بزرگى و مقام شما همين بس كه هر كس بر شما (آل محمد) صلوات نفرستد نمازش قبول نمى ‏شود.

خداوند متعال در آیه ی دیگری به پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله دستور مى ‏دهد كه بفرماید: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلا»؛[7]بگو: «بر اين «رسالت‏» اجرى از شما طلب نمى ‏كنم،جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش «در پيش‏»گيرد. و«مودت قربی» همان سبیلی است که در این آیه بدان اشاره شده است ودر آیه ی دیگری می فرماید:« قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ» [8]بگو هر اجر و پاداشى از شما خواسته ‏ام براى خود شماست، اجر من تنها بر خداوند است و او گواه بر هر چيزى است.

بنابراین محبت ذوی القربی یکی از وسایل بلکه از بهترین آنها است و مصداقی از برترین اعمال حیات بخش به انسان مؤمن می باشد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ...»؛[9]

4. علاوه بر محبت عترت علیهم السلام تمسک به آنها نیز به عنوان ثقل اصغر در اعتقادات و اعمال امری است که موجبات سعادت بشر را تضمین نموده آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند:

«انّى تارك فيكم ما ان تمسّكتم به لن تضلّوا بعدى؛ أحدهما أعظم من الآخر: كتاب اللّه حبل ممدود من السماء الى الأرض و عترتى اهل‏بيتى، لن يفترقا حتى يردا عَلىَّ الحوض، فانظروا كيف تخلفونى فيها»؛ [10]

من در ميان شما دو چيز به وديعت و امانت مى‏ گذارم، مادامى كه به آن تمسك بجوييد، هرگز گمراه نمى ‏شويد؛ يكى از ديگرى بزرگتر است: كتاب خدا كه ريسمان رحمت آويزان از آسمان به سوى زمين است، و ديگرى عترت و اهل بيتم، و اين دو هرگز از هم جدا نمى‏ شوند تا در حوض به من بپیوندند‏، بنگريد چگونه با امانتهاى من رفتار مى‏ كنيد.

واز سوئی دیگر محبّت به اهل بيت عليهم السلام شرط ايمان و شرط قبولی اعمال است، زيرا در احاديث صحيح از طريق شيعه و سنى وارد شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به على عليه السلام فرمودند:

اى علىّ! دوست ندارد تو را مگر مؤمن و دشمن ندارد تو را مگر منافق،[11] و همچنین آنحضرت فرمودند: اگر امّت من روزه بدارند تا آن‏كه مانند كمان‏ها كمرشان خم شده و دل‏ها فرو رود و نماز بدارند به حدّى كه مانند تارها گردند، ولى تو را دشمن بدارند، خداوند آنان را به رو در آتش جهنّم مى‏ اندازد.[12]

واز سویی دیگر اهل بيت علیهم السلام كشتى نجات امّت‏اند؛ چنان‏كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مثل اهل بيتي فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجى، و من تخلّف عنها غرق»؛[13]

حال سؤال این است که چگونه تمسک عملی و اعتقادی به عترت موجبات سعادت را فراهم نمی آورد، اما توسل به عملی که با هدایت عترت نبوده و از قلبی نیز برنخواسته که با محبت آنها عجین شده باشد، موجبات هدایت و سعادت را به همراه خواهد داشت.

موفق باشید.

[1] .در منابع عامه حدیث بدین شکل آمده:«حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا الربيع بن سليمان ثنا الأشعث بن الليث ثنا الليث و أخبرني عمرو بن محمد بن منصور العدل و أحمد بن يعقوب الثقفي قالا : ثنا عمر بن حفص السدوسي ثنا عاصم بن علي ثنا الليث بن سعد أخبرني سعيد بن أبي سعيد المقبري عن أخيه عباد بن أبي سعيد : أنه سمع أبا هريرة يقول :كان رسول الله صلى الله عليه و سلم يدعو فيقول : اللهم إني أعوذ بك من الأربع : من علم لا ينفع و قلب لا يخشع و نفس لا تشبع و دعاء لا يسمع .تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح». المستدرك على الصحيحين ،محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري،ج1ص185،ح354.دار الكتب العلمية بيروت.

[2] .تفسیر آلوسی(از تفاسیر مهم اهل سنت)،سید محمود آلوسی،ج22ص192.

[3] . حقیقتی که در عالم هستی وجود دارد.

[4] . خداوند متعال در وصف حضرت موسی و عیسی«علیهما السلام» می فرماید:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً . الاحزاب/69-71.»:اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد همانند كسانى نباشيد كه موسى را آزار دادند و خداوند او را از آنچه در حق او مى‏ گفتند مبرا ساخت، و او نزد خداوند آبرومند (و گرانقدر) بود. «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ؛ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِينَ. آل عمران/45-46. »

[5] . یا با توسل به ذاتشان، و یا با توسل به جاه و آبرویشان و یا با توسل به حقشان به خدای متعال تقرب می جوئیم.

[6] .الشوری/23.

[7] .الفرقان:57.

[8] .سبا:47.

[9]. الانفال/24:« اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى‏خواند كه شما را حيات مى‏ بخشد».

 [10] . سنن الترمذی، ح3788.

[11] .صحیح مسلم، ح249:« قَالَ عَلِىٌّ وَالَّذِى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِىِّ الأُمِّىِّ -صلى الله عليه وسلم- إِلَىَّ أَنْ لاَ يُحِبَّنِى إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَلاَ يُبْغِضَنِى إِلاَّ مُنَافِقٌ».

[12] . تاریخ مدینة دمشق، ج42،ص66:«يا علي لو أن أمتي صاموا حتى يكونوا كالحنايا وصلوا حتى يكونوا كالأوتار ثم أبغضوك لأكبهم الله في النار».

[13] .المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیسابوری، ح3312و...