۱۳۹۴ شهریور ۲۸, شنبه

حتی اگر کافر و ملحد و بیدین و بیخدا خوششان نیاید...

يريدون ليطفيوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون 
 
سوره صف آیه 8
 
مى‏ خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد 

قابل توجه کوردلانی که توهم این هستند که اسلام را نابود کنند!
 

دین پیرزنها



باید گفت این جمله حتی اگر از معصوم سلام الله علیه هم نقل نشده باشد، اما در پس آن حکایتی آگاه کننده با چند روایت مختلف وجود دارد که یکی از محورهای آن مربوط به داستان ملاقات رسول خدا صلوات الله علیه با پیرزن نخ ریس است که در پاسخ به سخن پیامبر که خدا را چگونه شناختی،به شکل ساده خالق هستی را اثبات کردند و این بهانه ای شد تا رسول خدا صلوات الله علیه آن جمله معروف را بر زبان آورد که "علیکم بدین العجایز" یعنی به مثل این پیرزن فطرتی پاک و ساده داشته باشید و چون او خدای جهان را بشناسید.به هر حال مهم این است که دل های پاک خدا را می شناسند و بردن نام "پیرزن" جنبه نمادین دارد. اما در واقع توجه اصلی جمله منتسب به روایت، ناظر به فطرت های پاک است.

اما اگر این بیان واقعا از پیامبر صلوات الله علیه باشد، یک تفسیر مورد قبول بیشتر ندارد یعنی این که مباحث خدا شناسی را با فطرتی پاک و قلبی سلیم بپذیریم و در مسایلی که مربوط به ذات الهی است یعنی جایی که "عقل ما به آن قد نمی دهد" وارد نشویم.

همانطور که بیان شد این مسئله چند گونه روایت شده است.

1. علامه مجلسی رحمت الله علیه در کتاب بحار الانوار توضیح مفصلی دارند و در جواب کسانی که خواستند از این جمله استفاده کرده اشخاص را از هرگونه ورود به مسایل خدا شناسی و مباحثات پیرامون آن نهی کنند، مطالبی را بیان کردند که خلاصه ترجمه آن چنین است:

ایشان نوشته است،بعضی ها بر پرهیز از هر گونه اظهار "نظر"(تفکر) در باره امور اعتقادی به آیه شریفه " ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا "(1) یعنی جز کافران در آیات خدا جدال نمی کنند،احتجاج و این گونه استدلال کرده اند که باز شدن باب "نظر" یعنی ورود به پرسش های عقیدتی موجب می شود مسیر جدال و مرافعات بیهوده باز شود که حرام است. علاوه پیامبر صلوات الله علیه می دیدند که اصحاب شان در باره مسئله "قدر" سخن می گویند، پس ایشان را از ورود به این موضوع باز داشته فرمودند: آگاه باشید کسانی که قبل از شما وارد این مسئله "قدر" شدند، به هلاکت رسیدند. و نیز این جمله را اضافه کردند "علیکم بدین العجایز" یعنی بر شما باد چون پیرزنان متدین باشید! یعنی درمسایل خدا شناسی فطرت خود را میزبان کنید و خدای متعال را با دل ببینید و از هر گونه کنج کاوی پرهیز کنید.

البته علامه مجلسی در ادامه ضمن تایید این نکته توضیح می دهند که چنین نهی ای مختص همین مسئله یا مسایل مشابه است. و گرنه در کتاب خدا اگر آیه آیاتی وجود دارد که از جدال به باطل نهی کرده، آیاتی هم وجود دارد که امر به جدال احسن و تفکر در احوال خلقت کرده است.

علامه مجلسی در ادامه توجه داده است، موضوعی که پیامبر خدا و معصومین سلام الله علیهم اجمعین از آن پرهیز داده اند، مربوط به مسئله ای است که سر انجامی ندارد و بر حیرت انسان می افزاید. پس نهی ایشان از ورود به مسئله "قدر" به این دلیل است که "قدر" امری است پنهانی چون دریایی عمیق که نمی توان بر حقایق آن دست یافت. علاوه هیچ غواص ماهری هم نمی تواند به عمق آن برسد. از این جهت معصومین سلام الله علیهم اجمعین به پیروان خود فرمودند که فکر و "نظر" را از ورود به این گونه موضوعات باز دارید.زیرا علاوه بر این که به سرانجامی نخواهید رسید،به انحراف نیز کشیده خواهید شد. پس به مثل چنین مسایلی را باید به خدا سپرد. چون این گونه موضوعات از اصول اعتقادی ای نیست که اعتقاد و پژوهش در باره آن واجب باشد. در نتیجه جمله معروف "علیکم بدین العجایز" می تواند پشت بند این ماجرا باشد. (2)

2.در بعضی از تفاسیر به بهانه این جمله نوشته شده است:

از پير زنى در باره اثبات وجود خدا جويا شدند، او گفت: اين چرخ (پشم و پنبه ريسى) من خدا را ثابت مي كند. زيرا اگر من آن را حركت دهم، متحرك مي شود و اگر آن را حركت ندهم از حركت می ‏افتد (پس چگونه مي شود اين چرخ و فلك با اين عظمت بدون مدير و محرك باشد!) بدين لحاظ است كه در حديث گفته شده: "عليكم بدين العجائز"يعنى بر شما لازم است كه طريق خدا شناسى را از پير زنان بياموزيد(3) در این تفسیر جمله معروف حدیث نامیده شده است.

3.شهید مطهری نیز در این باره نوشته است :
"
حديث بودن اين جمله مسلّم نيست و گفته‏ اند كلام سفيان ثورى فقيه و صوفى معروف عامى است. گويند عمرو بن عبيد معتزلى درباره عقيده معروف معتزله درباره "منزلة بين المنزلتين" سخن مى ‏گفت، پير زنى با تلاوت يك آيه قرآن به او جواب داد، سفيان ثورى كه حاضر [در] جلسه بود گفت: "عليكم بدين العجائز"به علاوه كسانى كه اين جمله را به صورت حديث نقل كرده‏ اند داستانى نيز نقل كرده ‏اند ....كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با اصحاب خويش بر پير زنى گذشت كه با چرخ دستى نخ ريسى می ‏كرد، از او پرسيد خدا را به چه دليل شناختى؟ پير زن دستش را كه به دسته چرخ بود و چرخ را به سرعت می ‏گرداند از دسته چرخ برداشت و طبعا چرخ پس از چند لحظه متوقف شد، پير زن گفت: به اين دليل؛ هم چنان که اين چرخ را دستى مى‏ بايد كه آن را به گردش آورد، چرخ عظيم جهان را نيز كه همواره در گردش است، دستى مقتدر می ‏گرداند. در اين وقت بود كه رسول اكرم صلوات الله علیه فرمود: "عليكم بدين العجائز".
بنابراين نقل، آن پير زن برهان محرك اول ارسطويى را با فطرت صاف و زبان‏ ساده خود بيان كرده است و به وجهى همان راه ابراهيمى(حضرت ابراهیم پبامبر علیه السلام) را رفته كه:

"فلمّا جنّ عليه اللّيل رأى كوكبا قال هذا ربّى، فلمّا افل قال لا احبّ الافلين، فلمّا رأى القمر بازغا قال هذا ربّى، فلمّا افل قال لئن لم يهدنى ربّى لاكوننّ من القوم الضّالّين، فلمّا رأى الشّمس بازغة قال هذا ربّى هذا اكبر، فلمّا افلت قال يا قوم انّى برى‏ء ممّا تشركون، انّى وجّهت وجهى للّذى فطر السّموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين"سوره انعام، آیات 76 تا 79. (4)

پی نوشت ها:
1. سوره غافر، آیه 4
2. برای دست یابی به این مطلب رجوع شود به علامه مجلسی محمد باقر بحارالانوار تهران انتشارات اسلامیه چاپ مکرر،ج 66 ص 136
3.نجفی خمینی محمد جواد، تفسير آسان،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1398 قمری،چاپ اول، ج‏1، ص 59
4. مطهری مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج‏6، ص 890


دعوت به اندیشیدن در قرآن







خردمندان اهل تفکر هستند:

خداوند متعال می فرماید:«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار»( سوره آل عمران،آیه 191-190)


مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه‏هايى [قانع كننده] است همانان که در همه حالات چه ایستاده و نشسته و چه در حال خفتن خدای را یاد می کنند و همیشه در خلقت زمین و آسمان تفکر می کنند و می گویند:پروردگارا ! این جهان با عظمت را بیهوده نیافریدی،تو پاک و منزهی،پس خدایا ما را به لطف از عذاب دوزخ حفظ بفرما.


هدف نزول قرآن وادار كردن انسان به تفكر وانديشه است:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44نحل)

و آيات وحى فرستاديم و بر تو اين ذكر (يعنى قرآن) را نازل كرديم تا براى مردم آنچه را كه به آنان فرستاده شده بيان كنى و براى آنكه عقل و فكرت كار بندند


چرادر قرآن بیندیشیم؟

  آنگونه كه شايسته و بايسته است قدر اين كتاب و عظمت مفاهيم و محتواي آن براي ما شناخته نشده و حتي در ميان پيروان خود يعني مسلمانان «مهجور» است! چرا كه تمامي همت شان صرف قرائت و حفظ آيات آن شده و در عرصه عمل و پياده نمودن دستورات آن در سطح جوامع اسلامي چندگامي بيش برنداشته اند! و از همين رو خداوند عزيز در آيات بسياري از اين كتاب بي بديل براي آنكه مخاطبان آن را متوجه عظمت و حقانيت آن نمايد و بدنبال آن شوق فراگيري و عمل به تعاليمش را در درون جان انسانها برانگيزد، با شيوه هاي متعددي درصدد اثبات و بيان اين موضوع برآمده و مخاطبان قرآن را به انديشه در عظمت آن فرا مي خواند. از جمله در آيه 21 از سوره مباركه حشر مي خوانيم:

«لو انزلنا هذا القران علي جبل لرايته خاشعا متصدعامن خشيه الله و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون: اگر اين قرآن را بر كوهي نازل مي كرديم مي ديدي كه در برابر آن خشوع مي كند و از خوف خدا مي شكافد! و اينها مثالهائي است كه براي مردم مي زنيم تا در آن بينديشند.»

همانگونه كه از مفاد اين آيه برمي آيد خداوند عزيز با ذكر مثالي گويا و زيبا مردمان را به انديشه درباره عظمت قرآن كريم دعوت فرموده و در حقيقت بيان مي فرمايد كه: اي انسانها! اين قرآن كتابي است كه اگر بر كوه نازل مي شد آن را با تمامي عظمت و صلابتي كه دارد از هم فرو مي پاشيد.

پس شما را چه شده است كه بر دلهايتان تأثير نمي گذارد! كمي بينديشيد و سر به جيب تفكر فروبريد كه همين تفكر و انديشه شما را به سوي عظمت و حقانيت آن رهنمون خواهد شد. همچنين در آيات بسيار ديگري از قرآن كريم سخن از نزول قرآن به زبان عربي و ذكر بودن قرآن به ميان آمده است و سبب اين امور را نيز همان انديشه و تفكر در آيات آن ذكر فرموده كه از آن جمله مي توان به آيه .3 زخرف، آيه 44 .نحل، آيه .2 يوسف اشاره نمود.




مسلمان شدن به خاطر بهشت و حوری و غلمان



سوال:
با توجه به اینکه آنچه که پسندیده و ارزشمند است، این است که انسان بدون هیچ گونه چشم داشتی، و صرفا از سر احساس وظیفه انسانی در مسیر درست گام بردارد، نه از روی طمع مزد و پاداش؛ پس چرا قرآن کریم به طور مکرر به حوری و شراب و میوه و رودخانه و درختان سرسبز وعده داده است؟

پاسخ:
در این که شایسته است که همه انسان ها بدون چشم داشت و از روی احساس وظیفه در مسیر درست، و بندگی خدا گام بردارند شکی نیست و حرف شما در این خصوص کاملا متین است، اما باید دقت بفرمایید که انسان ها دارای درجات مختلفی از فهم و معرفت هستند و این موجب می شود که اصل بندگی و انسانیت نیز دارای مراتبی باشد، امام علی(ع) در روایتی می‌فرمایند:

«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»(1)
ترجمه: گروهى خدا را از روى ميل به ثواب عبادت كردند و اين عبادت تاجران است. و گروهى از ترس كيفر عبادت كردند و اين عبادت‏ بردگان‏ است، و گروهى به خاطر سپاسگزارى عبادت كردند و اين عبادت آزادگان است‏.

روشن است که عبادت هر سه مقبول است، چون هیچکدام از روی ریاء و رضایت مخلوق خدا را عبادت نکرده اند، اما همین عبادت کردنشان مراتبی دارد.
اگر چه خداوند در گام اول به دنبال این است که انسان ها از روی احساس وظیفه این مسیر را بپیمایند، نه منافع دنیوی، و نه حتی از روی طمع بهشت و ترس جهنم، همان طور که در تمجید از امام علی(ع) در لیلة المبیت به خاطر جانفشانی و خوابیدن در بستر پیامبر(ص)، می فرماید:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» (2)
ترجمه: و بعضى از مردم جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

یعنی نیت امام علی(ع) در گذشتن از جان خویش فقط رضایت الهی بوده، نه طمع بهشت و ترس از جهنم.
اما خب طبیعتا غالب انسان ها در این سطح از معرفت نبوده و رضایت الهی در نگاهشان چنین جایگاه رفیعی ندارد، بلکه عمدتا اهل معامله هستند و همواره به دنبال این هستند که با گذشتن از چیزی، چیز بهتری به دست آورند، از طرفی آنچه که حکمت اقتضاء می کند جذب حداکثری است، یعنی موجود حکیم همواره به دنبال این است که همه انسان ها را با ابزار متناسب با فهم و درکشان از مسیر ضلالت بازداشته و به مسیر هدایت فرا بخواند، اما یقینا جایگاه کسانی که بدون طمع بهشت و ترس جهنم و به خاطر رضایت الهی در این مسیر گام برداشته اند، جایگاه ویژه ای است:

«وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصير» (3)
ترجمه: و كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبيت روح خود، انفاق مى‏كنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد،(و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد كافى بهره گيرد) و بارانهاى درشت به آن برسد، و ميوه خود را دو چندان دهد و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست‏.

و نیز می فرماید:
«لا خَيْرَ في‏ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيما»(4)
ترجمه: در بسيارى از سخنانِ درِگوشى (و جلسات محرمانه) آنها، خير و سودى نيست مگر كسى كه امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند و هر كس براى خشنودى پروردگار چنين كند، پاداش عظیمی به او خواهيم داد.

با این اوصاف روشن می شود که نمی توان توقع داشت که خداوند انسان هایی که حاضر نیستند بدون چشم داشت و تنها برای رضایت او عبادت کنند را رها کند، بلکه می بایست آنها را نیز با ابزاری به سمت خویش فرا می خواند. خصوصا با توجه به این که این دسته از انسان ها اکثریت را تشکیل می دهند، لذا همین امر موجب شده است که به تناسب کثرت مخاطب، تعداد این دسته از آیات نیز افزایش یابد، و ضرورت این کثرت تشویق و تنذیر زمانی روشن می شود که می بینیم علی رغم این حجم کثیر از آیات تشویقی به برترین پاداش ها و تنذیر نسبت به بدترین مجازات ها هنوز نیز غالب مردم دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و به فرمایش قرآن کریم:

«أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون‏»؛ اکثر آنها نمی فهمند.(5)
«أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون‏»؛ اکثر آنها نمی دانند.(6)

پس نمی توان از کسانی که با دیدن این همه آیه عذاب نترسیده و در این همه آیه پاداش طمع نمی کنند، توقع داشت که بدون این آیات ایمان آورده و از روی احساس وظیفه انسانیت خویش را حفظ کنند.
یا از خداوند توقع داشت که نسبت به بندگانی که در مراتب پایین تر معرفتی قرار دارند بی تفاوت باشد؟ یا همان توقعی که از علی(ع) دارد را از آنها داشته باشد؟ آیا منطقی است که توقع داشت خداوند نسبت به بت پرستی که تازه مسلمان شده یا هنوز مسلمان نشده، از همان ابتدا بگوید وظیفه شما این است و فقط باید از روی وظیفه مرا پرستش کنید و خوب باشید، هیچ مزد و جزایی هم در کار نیست! به نظر شما چنین توقعی به جا است؟ به نظر شما چنین دعوتی موجب جذب طرف به سمت هدایت می شود یا دفع او؟

نتیجه گیری
انسان ها از نظر معرفت و بینش در مراتب مختلفی هستند، طبیعتا باید روش دعوت آنها به مسیر انسانیت و سعادت نیز متفاوت باشد، پس اگرچه شایسته تر این است که انسان بدون چشم داشت و از روی وظیفه در این مسیر گام بردارد اما اگر کسی در این سطح از معرفت نبود اشکالی ندارد که ابتدا با وعده و وعید او را وارد این مسیر کرد و سپس رشد داد، چرا که پیمودن این مسیر از روی ترس یا شوق بهتر از رویگردانی از آن است.

_____________________________

1. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغه(صبحی صالح)، کلمات قصار، شماره237.
2. بقره:2/207.
3. بقره:2/265.
4. نساء:4/114.
5. مائده:5/103.
6. انعام:6/37.