۱۳۹۳ مهر ۴, جمعه

آیا کوروش بزرگ، یکتاپرست و موحد بود؟





اینجا ببینید که کوروش در گلنوشتۀ معروفش که منشور حقوق بشر نیز نامیده میشود چه میگوید:
منم کوروش پادشاه افواج، پادشاه عظیم الشأن، پادشاه مقتدر، پادشاه بابل، پادشاه سومر و اکد، پادشاه چهار اقلیم، پسر کامبوزیا پادشاه سوزیان نتیجه سیسپیر پادشاه عظیم الشأن پادشاه سوزیان که سلسله اش مورد محبت «بعل» و «بنو» است و حکمرانیش به قلب اینها نزدیک که من بی جنگ و جدال وارد شهر بابل شدم با مسرت و شادمانی مردم در قصر پادشاهان بر سریر سلطنت نشستم. مردوک آقای بزرگ نجیب اهالی بابل را به طرف من متوجه کرد، زیرا من همه روزه در فکر پرستش او بودم...


ترجمه ای که از متن کتیبه کوروش در دسترس است، بسته به میزان تطابق آن با واقع، خود گواه روشنی است از منش و مکتب کوروش که اتفاقاً با استناد به همین ترجمه‌ی در دسترس ثابت می شود وی نه پیامبر بوده و نه در راستای حرکت انبیا پیش می رفته است.
اگرچه چنانچه که گفته شد فرازهایی از این منشور حاوی پیام های کریمانه و انسانی است که گواه بلنداندیشی نویسنده آن است ولی در فرازهایی از این منشور موضع گیری جناب کوروش نسبت به الاهه‌ها و پیکره‌های بت‌گون بابلیان و احترام و پرستش "مرداک" الاهه خورشیدی که بابلیان به عنوان بزرگ خدای دیگر پیکره ها می پرستیدند، نشان از نبود رسالتی الهی براي کوروش است.

به‌ويژه در این فراز که می گوید:
«آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند.
در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم.
مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید،...، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
او بر من، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم، و همچنین بر کَس و کار [و، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من، برکت و مهربانی ارزانی داشت.
ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان "مردوک"، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند.
همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس؟]، همه مردم سرزمین های دوردست، از چهارگوشه جهان، همه پادشاهان "آموری" و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [پاهایم را بوسیدند]. از...، تا آشور و شوش من شهرهای "آگاده"، اشنونا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند.
همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم .







میبینیم که جناب کوروش در لوحه خود دو بت را محبتگر سلسله خانوادگیش و نیز عامل پیروزی بدون نبردش بر بابل میداند.
باز میبینیم که کوروش توجه مردم بابل به خودش را حاصل این میداند که هر روز در فکر پرستش مردوک رب النوع دیگر عهد باستان بوده است.


پس نمیشود کوروش را یک بنده برای خدای یگانه دانست.

در تورایخ هم مواردی از قربانی کردن کوروش برای زئوس بود


گزنفون مي‌گويد، كوروش، وقتي مرگ خود را نزديك يافت، بي‌درنگ حيواناتي براي قرباني به درگاه زاوش (زئوس = اهورامزدا، خداي بزرگ) كه پروردگار نياكان او بود و آفتاب و ديگر خدايان انتخاب كرد و در مكاني بلند، چنانكه رسم پارسيانست مراسم قرباني انجام داد و چنين به دعا پرداخت: «اي پروردگار بزرگ، خداوند نياكان من،‌اي آفتاب و اي خدايان، اين قرباني‌ها را از من بپذيريد و سپاس و نيايش مرا هم در ازاي عناياتي كه به من فرموده و در همه زندگانيم بوسيله قرباني و علايم آسماني و نواي پرندگان و نداي انسان ارشادم كرده‌ايد كه چه بايد بكنم و از چه كارها احتراز نمايم . . . . اكنون از درگاه متعال شما استدعا دارم زندگي فرزندانم و زن و دوستان و وطنم را قرين سعادت بداريد و مرگ مرا نيز مانند زندگي‌ام توأم با عزت و افتخار»
(
سيرت كوروش ترجمه وحيد مازندراني، سال 1350)ص 410 و 411.)



ممکن است دوستانی بفرمایند که شاید توحید در آن موقع به حد کنونی نرسیده بوده است که فورا این سؤال پیش میاید که پس قوم نوح چرا عذاب شد؟
چرا حضرت نوح 950 سال از قومش خواست دست از پرستش بتها بردارند؟
آیا نوح پیشتر از کوروش نبوده است؟

از سوی دیگر حضرت ابراهیم، مدت کمی در برابر معبود این اقوام به عبادت پرداخت و به محض غروب گفت من خدایی که غروب میکند را نمیپرستم و برخواست.





پس کل این زمان نیم روزی بیش نبوده است و با این کار مردم را بر ضعف خدای مورد پرستششان آگاه میکرده است ولی کوروش در لوح مشهور خود که به دست ما نیز رسیده است این ادعا را کرده است و میگوید همیشه در فکر پرستش مردوک بوده است و در هیچ جای این لوح هم از سخنان پیشین بازگشت نمیکند و نکته آخر اینکه عمل حضرت ابراهیم بدان خاطر بود که قدرت مقابله و به هم زدن بساط شرک را نداشت و گرنه مثل ماجرای فتح مکه یا مانند زمانی که بتخانه را خالی دید، بساط این فسق و فجور را به هم میزد؛ کوروش که مقتدرترین شاه زمان خود بود چرا با این اعمال مشرکانه مقابله نمیکرد؟


ممکن است کسی بگوید که این عمل کوروش مثل این است که حضرت ابراهیم برای تنبیه قوم خود به عبادت ستاره و خورشید پرداخت؛ باید عرض کنم که خب با این حساب باید در کافر بودن فرعون هم شک بکنیم و بگوییم فرعون میخواسته مردم غرق شدنش را ببینند تا به صورت مستدل بفهمند که او خدا نیست!
از سوی دیگر حضرت ابراهیم، مدت کمی در برابر معبود این اقوام به عبادت پرداخت و به محض غروب گفت من خدایی که غروب میکند را نمیپرستم و برخواست. پس کل این زمان نیم روزی بیش نبوده است و با این کار مردم را بر ضعف خدای مورد پرستششان آگاه میکرده است ولی کوروش در لوح مشهور خود که به دست ما نیز رسیده است این ادعا را کرده است و میگوید همیشه در فکر پرستش مردوک بوده است و در هیچ جای این لوح هم از سخنان پیشین بازگشت نمیکند و نکته آخر اینکه عمل حضرت ابراهیم بدان خاطر بود که قدرت مقابله و به هم زدن بساط شرک را نداشت و گرنه مثل ماجرای فتح مکه یا مانند زمانی که بتخانه را خالی دید، بساط این فسق و فجور را به هم میزد؛ کوروش که مقتدرترین شاه زمان خود بود چرا با این اعمال مشرکانه مقابله نمیکرد؟


با توجه به مطالب فوق صالح و موحد بودن کوروش هخامنشی به شدت زیر سؤال میرود
و در نتیجه با توجه به نظر مفسرین که ذوالقرنین یا پیامبر و یا عبدی صالح بوده است در تناقض است.
همچنین در نبوت ذوالقرنین شک زیادی وجود دارد و لذا بنده این ادعا که کوروش ذوالقرنین قرآن است و از این گذشته پیامبر است را قبول ندارم.


http://antimajus.blogfa.com/post-124.aspx