۱۳۹۳ آبان ۱۳, سه‌شنبه

مگر چند خالق داریم که الله احسن الخالقین است؟





پرسش:
چرا خداوند در قرآن می فرماید: تبارک الله احسن الخالقین
مگر بجز خداوند خالق دیگری هم هست؟
آیا آن خالق مخلوق خداوند است یا از ازل بوده است؟
چرا خلق مگس به دست اهریمن، شرک در خلق به شمار می آید و این نکته شرک در خلق نیست؟


پاسخ:
در تحلیل ایه شریفه و در راستای این سوال باید بحث را در چند محور مورد توجه قرار داد :
الف : معنای خلق کردن و خالق بودن.
ب : معنای احسن الخالقین بودن.
ج : رابطه متعدد بودن بودن خالقها با یگانگی خداوند متعال.

اما بررس دقیق این نکات:
بخش اول: معنای خلق
اصل معنای خلق به معنای تقدیر است. یعنی جمع آوردن اجزای یک شیء.
و این جمع آوردن اجزای یک شی یا مشخص کردن مقدار یک شی به دو گونه می تواند محقق شود :
الف : ابتکاری و ابداعی یعنی اجزای که اصلا موجود نبوده اند به وجود بیانند با مقدار مشخص.
ب : غیر قسم اول. یعنی جمع کردن اجزایی که موجود بوده اند و ترکیب اجزایی که موجود هستند.
قسم اول مخصوص خداوند متعال است. و ایاتی از قران کریم که خالقیت را به خداوند متعال نسبت میدهد منظور این قسمت است.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِير.
آيا نمى‏بينند كه خدا چگونه مخلوق را مى‏آفريند و پس از نيستى بازش مى‏گرداند؟ اين كار بر خدا آسان است. (1)
همانطور که می بینیم در این ایه ابدا و آغاز خلقت به خداوند متعال نسبت داده شده است، نه مطلق همه خلقها.
در قسم دوم غیر خداوند را هم می توان خالق نامید :
کما اینکه در قران خلق را به غیر خداوند هم نسبت داده اند.
أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّه.‏
ا، برايتان آورده‏ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده خلق میکنم سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد "(2 ).
وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي‏.
و تو از طین چیزی به شکل پرنده خلق میکنی.(3)
در این دو ایه خلق کردن به غیر خداوند متعال نسبت داده شده است و خود قران غیر خدا را خالق میداند.
تعبیر دیگر از این بخش :
خالقیت و خلق کردن به گونه است :
الف : خالقی که مستقل است.
ب : خالقی که غیر مستقل است.
اولی مخصوص خداوند متعال است.
و دومی غیر خداوند هم هست.

خلاصه
اگر سوال شود :
مگر چند خالق داریم؟
در جواب می گوییم :
از آنجا که خلق و خالق بودن دو معنی دارد و به دو گونه به کار می رود؛(4)
گر منظور شما معنای اول و کاربرد اول باشد جواب این است که خالقیت مخصوص خداوند است و تنها یک خالق داریم.
و اگر منظور بخش دوم باشد؛ غیر خداوند هم می تواند خالق باشد.

بخش دوم : تحلیل معنای احسن الخالقین
با توجه به انچه گذشت ما میتوانیم خالقیت را به غیر خداوند نیز نسبت دهیم. وقتی خالقیت به غیر خداوند نسبت داده میشود بحث مقایسه مطرح میشود که کدام خالق بهتر خلق میکند؟
و جواب از هر دو زاویه قابل طرح است :کسی که خلق ابداعی دارد احسن و بهتر از کسی که خلق غیر ابداعی دارد. و همچنین کسی که مستقلا خلق می کند بهتر و احسن است از کسی که غیر مستقل خلق می کند.
نکته : میتوان در معنای این ایه این را نیز مورد توجه قرار داد حتی اگر منظور خالقیت ابداعی نباشد با توجه به شناختی که از خداوند متعال داریم ( علم مطلق / قدرت مطلق / و حکمت ) حتی در خلق غیر ابداعی نیز خداوند متعال احسن و بهترین است به پشتوانه همین علم و قدرت و حکمت.

بخش سوم:
به نظرم با توجه به مطالب مطرح شده این بخش هم واضح شده باشد.
اگر کسی معتقد باشد که خالقهای مستقل و خالق های ابداعی ( خلق از عدم ) متعدد هستند این اعتقاد به تعدد خداوند است.
ولی اگر منظور خالقیت غیر مستقل باشد یا منظور هر دو باشد این تعدد خداوند را به دنبال ندارد.
منابع:
1. عنکبوت،آیه 19.
2. آل عمران آیه 49.
3. مائده آیه 110.
4. مفردات راغب در معنای کلمه خلق. و المیزان ج 3 ص 312 .

پرسش:
چرا خدا باید در قران به این وضوح از خودش تعریف کند؟ کسی از خودش تعریف میکند که میترسد یه عده او را دست کم بگیرند لذا خودش را اینطوری به بقیه نشان میدهد. حالا خدا نگران چی بوده ؟ از کی میترسد؟ اگه خدا واقعا خداست و برتر از همه ، با یه کن فیکون قدرتشو به رخ میکشد و دیگه نیازی به تعریف کردن از خودش ندارد. جالب تر اینکه این تعریف از زبون خود خدا نیست و سوم شخص شده خدا !!! یعنی کسی دیگر این تعریف را انجام داده است.

پاسخ:
خداوند متعال در جای جای قرآن کریم به مناسبت های گوناگون به معرّفی خود می پردازد تا بندگان خود را راهنمایی کند و با ذات مقدس خود آشنا گرداند، برای آن که بندگان خدا گمراه نشوند و به فرمان های الهی تن بدهند، باید خداوند را بشناسند و با اسما و صفات او آشنا باشند، اگر می فرماید: «نَبِّئ عِبادى اَنّى اَنَا الغَفورُ الرَّحیم واَنَّ عَذابى هُوَ العَذابُ‏الاَلیم (1)؛ بندگانم را آگاه کن که من غفور و رحیمم، گناه بخشش و پر محبتم و عذاب و کیفر من همان عذاب دردناک است.» برای آگاهی بندگان است، همان گونه که در ابتدا فرمود: «نَبِّئ عِبادى» یعنی بندگانم را آگاه کن.
اگر می فرماید: «واعلَموا اَنَّ اللَّهَ شَدیدُالعِقاب (2)؛ و بدانید که خدا سخت کیفر است» باز برای دانستن و معرفت بندگان است. خداوند از راه معرفی خود با اسما و صفاتش، بندگان را برای نزدیک شدن به بندگی خدا آماده می کند، بنده وقتی بداند خدایش یک چشم به هم زدن از او غفلت ندارد و هیچ چیزی از تحت قدرت و علم و آگاهی او بیرون نیست و بر هر چیزی آگاه و تواناست، رحیم و غفور و منتقم و حکیم و ... است، خواهد دانست که در راه بندگی او چگونه عمل کند و می داند بر چه کسی توکل نماید و امید و خوفش از چه کسی باشد.
پس خداوند متعال به تعریف از خود نزد انسان های ضعیف و عاجز نیازی نداشته است، بلکه تمام این موارد برای هدایت بشر از راه معرفت به خودش بوده است، امّا این که این کار بسیار انجام می شود، برای این که قرآن کریم یک کتاب علمی و یا کتاب قانون تنها نیست، بلکه کتاب هدایتی است که با فکر و دل و جان مؤمنان سر و کار دارد، افزون بر آن که به آنها آگاهی می دهد، به طور مرتب برای موعظه و تذکر مطالب را یاد آوری نموده و پس از هر مطلب ارتباط آن مطلب را با خداوند بیان می کند تا بنده متوجّه باشد که در هر وضعیّتی بایستی خدا را مدّ نظر داشته باشد.
افزون بر آن که هر متکلمی مطالب مهم را ممکن است بارها با عبارت های گوناگون و به مناسبت های گوناگون تکرار کند، چه مطلبی مهم تر است؟ صفات الهی که انسان را با خدای حقیقی آشنا می کند و از بت پرستی و شرک ورزی که معلول جهل بشر به خدای واقعی است، نجات می دهد.(3)
معصومین -ع- نیز از خود تعریف و تمجید کرده اند و مثلا امیر مومنان -ع -در نهج البلاغه در موارد متعددی از خود تعریف کرده ولی نه به دلیل عجب و خودبینی و خود برتر بینی بلکه برای معرفی مقام و منزلت خود با هدف دعوت مردم به کمالات و فضائل خود و پیروی مردم از ایشان .

منابع:
1. حجر،49 و50.
2. بقره،196.
3. تفسیر نمونه، آیة الله ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج 7، ص 303، نشر دارالکتب الاسلامیه.