۱۳۹۳ آبان ۱۳, سه‌شنبه

توسل در قرآن









    1-واژه توسل (الوسيلة) در لغت و اصطلاح:

    واژه‌شناسان «توسل»(وسيله) را چنين معنا کرده‌اند:

    درجه، قرب و منزلت نزد خدا جستن[1]، رغبت [2] ، توسل جستن شيء با رغبت [3]، شيءاي که به توسط آن به غير نزديک شوند [4] ، تقرب و نزديکي [5] با توجه به معاني مختلف و مشترک توسل و وسيله، مي‌توانيم در يک جمله کوتاه بگوييم: توسل اين است که عملي را با شوق و رغبت براي رسيدن به قرب خدا انجام دهيم.

    بر اين اساس، معناي اصطلاحي توسل اين است که عبد چيزي يا کسي را در پيشگاه باري تعالي واسطه کند تا خداوند عالم دعاي او را بپذيرد و او به مطلوب خويش برسد.
    به بیان دیگر، وسيله به هر چيزي اطلاق می شودکه آدمي را به خدا نزديک ‌کند. به اعمال نيک،یا ترک منهيات،ویا دعا،ویا واسطه جستن به اسمي از اسماي الهي و صفتي از اوصاف خداوندي ويا مؤمن صالح.[6]

    لذا «وسيله» را چنين تعريف کرده‌اند: «اسم لکل ما يتوصل به الي مرضاة الله من علم و عمل.» [7].


    [1] .مفردات راغب ،ج15ص3

    [2] .مقابیس اللغة،ابن فارس،ج6ص110.

    [3] .مفردات راغب،ص523.

    [4] .صحاح الجوهری،ج5ص1841.

    [5] .قاموس القرآن،قریشی،ج5ص218.

    [6] .روح المعانی ،آلوسی،ج6ص126.

    [7] .تفسیر المنار،رشید رضا،ج6ص307.


    2-توسل به اولیای الهی

    توسل به اولياء الهي و وسيله قرار دادن آنها در پيشگاه الهي براي آمرزش گناهان و رسيدن به مطلوبات، امري است که در آيات و روايات فریقین آمده است و چون ما آنان را داراي وجودات مستقل از خداوند متعال نمي‏دانيم بلکه آنهارا وابسته به خداوند متعال مي‏دانيم وآنها را به عنوان وسيله‏اي در پيشگاه او قرار مي‏دهيم، توسل به آنها هرگزشرک نخواهد بود.کساني که شرک را به معني «تعلق و توسل به غير خدا» تفسير مي‏کنند، حرفشان تنها در صورتي صحيح است که ما براي وسائط موجود، «اصالت و استقلال» قائل شويم، و گرنه چنانچه آنها را وسايلي بدانيم که، به مشيت و اذن الهي، ما را به نتيجه مي رسانند از مسير توحيد خارج نشده‏ايم.

    قرآن کريم، ما را به بهره گرفتن از وسائل معنوي دعوت کرده مي‏فرمايد:

    (يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا إليه الوسيلة و جاهدوا في سبيله لعلکم تفلحون) (مائده / 35):
    اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خداوند پروا كنيد و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، شايد رستگار گرديد.

    بايد توجه نمود که وسيله به معناي تقرب نيست، بلکه چيزي است که مايه تقرب به خدا مي‏گردد و يکي از طرق آن، جهاد در راه خداست که در آيه ذکر شده‏است و در عين حال مي‏تواند، چيزهاي ديگري نيز وسيله تقرب باشد.

    شکي نيست که انجام واجبات و مستحبات، همچون نماز و روزه و زکات و جهاد و غيره در راه خدا، همگي وسايل معنویی هستند که انسان را به سر منزل مقصود، که همان تقرب به خداوند است مي‏ رسانند ،ولي بايد توجه نمود که وسايل غير طبيعي، منحصر به انجام امور عبادي نيست. بلکه در کتاب و سنت يک رشته وسايل معرفي شده که توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد که ذيلا برخي از آنها را يادآور مي‏شويم:

    1- توسل به اسما و صفات حسناي الهي که در کتاب و سنت وارد شده است، چنانکه مي‏فرمايد: (ولله الأسماء الحسني فادعوه بها) (اعراف / 180) اسماء حسني مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسيله آنها بخوانيد. در ادعيه اسلامي، توسل به اسما و صفات الهي فراوان وارد شده است.

    2-توسل به دعاي صالحان که برترين نوع آن توسل به ساحت پيامبران و اولياي خاص خداوند است تا براي انسان از درگاه الهي دعا کنند.

    قرآن مجيد به کساني که بر خويشتن ستم کرده‏اند (گنهکاران) فرمان مي‏دهد سراغ پيامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت کنند، و هم پيامبربراي آنان طلب آمرزش کند. و نويد مي‏بخشد که: در اين موقع خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت، چنانکه مي‏فرمايد:(ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفرو الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما) (نساء / 64)

    در آيه ديگر، منافقان را نکوهش مي‏کند که چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پيامبر بروند تا درباره آنان از خداوند طلب آمرزش کند، سرپيچي مي‏کنند؟! چنانکه مي‏فرمايد:(و إذا قيل لهم تعالوا يستغفر لکم رسول الله لووا رؤوسهم و رأيتهم يصدون هم مستکبرون) (منافقون / 5).

    از برخي از آيات بر مي‏آيد که در امتهاي پيشين نيز چنين سيره‏اي جريان داشته است. في المثل، به صريح قرآن، فرزندان يعقوب عليه السلام از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا براي آنان طلب آمرزش کند و يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و وعده استغفار داد:(يا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا کنا خاطئين قال سوف أستغفر لکم ربي إنه هو الغفور الرحيم) (يوسف / 97 و 98).


    بیان اشکال

    ممکن است گفته شود: توسل به دعاي صالحان، در صورتي عين توحيد (و يا لااقل مؤثر) است که کسي که به او توسل مي‏ جوييم در قيد حيات باشد، ولي اکنون که انبيا و اوليا از جهان رخت بربسته ‏اند، چگونه توسل به آنان مي‏تواند مفيد و عين توحيد باشد؟

    در پاسخ به اين اشكال، دو نکته را بايستي يادآور شويم:

    الف:حتي اگر فرض کنيم شرط توسل به نبي يا ولي حيات داشتن آنهاست، در اين صورت توسل به انبيا و اولياي الهي پس از مرگ آنان، تنها کاري غير مفيد خواهد بود، نه مايه شرک؛ و اين نکته ‏اي است که غالبا از آن غفلت شده، و تصور مي‏گردد که حيات و موت، مرز توحيد و شرک است! در حالي که بر فرض قبول چنين شرطي (حيات انبيا و اوليا در هنگام توسل ديگران به آنان)، زنده بودن شخص نبي و ولي، ملاک مفيد و غير مفيد بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحيدي بودن و شرک آميز بودن عمل!

    ب :مؤثر و مفيد بودن توسل دو شرط بيشتر ندارد:
    1-فردي که به وي توسل مي جويند، داراي علم وشعور و قدرت باشد.
    2ـ ميان توسل جويندگان و او ارتباط برقرار باشد و در توسل به انبيا و اوليايي که از جهان در گذشته ‏اند، هر دو شرط فوق (درک و شعور و وجود ارتباط ميان ما و آنان به دلايل روشن عقلي و نقلي) تحقق دارد.


    3-بیان برخی از ادلۀ نقلی حیات برزخی اولیاء:

    وجود حيات برزخي يکي از مسايل مسلم قرآني و حديثي است. در جايي که به تصريح قرآن، شهداي راه حق حيات و زندگي دارند، مسلما پيامبران و اولياي خاص الهي که بسياري از ايشان خود نيز شهيد شده‏اند از حيات برتر و بالاتري برخوردارند.بر وجود ارتباط ميان ما و اولياي الهي دلايل بسياري در دست است که برخي را ذيلا يادآور مي‏شويم:

    1ـ همۀ مسلمانان در پايان نماز شخص پيامبر گرامي اسلام «صلي الله عليه و اله و سلم» را خطاب قرار داده و مي‏گويند: السلام عليک أيها النبي و رحمة الله و برکاته؛ آيا آنان براستي کار «لغوي» انجام مي‏دهند و پيامبر اين همه سلام را نمي‏شنود و پاسخي نمي‏دهد؟

    2-پيامبر گرامي در جنگ بدر دستور داد اجساد مشرکان را در چاهي ريختند. سپس خود با همه آنان سخن گفت. عمربن خطاب به رسول خدا عرض کرد: آيا با مردگان سخن مي‏گوييد؟ پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: شماها از آنان شنواتر نيستيد[1].

    3-رسول گرامي صلي الله عليه و اله و سلم کرارا به قبرستان بقيع مي‏رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مي‏کرد: السلام علي أهل الديار من المؤمنين و المؤمنات. و بر اساس روايتي ديگر مي‏ فرمود: السلام عليکم دار قوم مؤمنين»[2].

    4-بخاري در صحيح خود آورده است:روزي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم در گذشت، ابوبکر وارد خانه عايشه شد. سپس به سوي جنازه پيامبر رفته، جامه از صورت پيامبر بر گرفت و او را بوسيد و گريست و گفت:بِأَبِى أَنْتَ يَا نَبِىَّ اللَّهِ ،لاَ يَجْمَعُ اللَّهُ عَلَيْكَ مَوْتَتَيْنِ ، أَمَّا الْمَوْتَةُ الَّتِى كُتِبَتْ عَلَيْكَ فَقَدْ مُتَّهَا»[3]پدرم فداي تو باد اي پيامبر خدا، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است. مرگي که بر تو نوشته شده بود، تحقق يافت.چنانچه رسول گرامي حيات برزخي نداشته و هيچگونه ارتباطي ميان ما و او وجود ندارد، چگونه ابوبکر به او خطاب کرده و گفت: يا نبي الله.

    5-امير مؤمنان علي عليه السلام آنگاه که پيامبر را غسل مي داد به او چنين گفت:«بأبي أنت و أمي يا رسول الله لقد إنقطع بموتک ما لم ينقطع بموت غيرک من النبوة و الأنباء و أخبار السماء... بأبي أنت و أمي اذکرنا عند ربک و اجعلنا من بالک[4]»پدر و مادرم فداي تو باد اي رسول خدا، با مرگ تو چيزي منقطع گرديد، که با مرگ ديگران منقطع نگرديده بود؛ با مرگ تو رشته نبوت و وحي گسسته شد... پدر و مادرم فداي تو باد، ما را نزد خدايت به يادآور، ما را به خاطر داشته باش.

    [1].صحيح البخاري،باب قتل ابی جهل،ح3757.

 [2] .صحیح مسلم،باب مایقال عند دخول القبور،ح1618.صحیح ابن حبان،فصل فی زیارت القبور،ج7ص429.و...

    [3] .صحیح البخاری،باب الدخول علی المیت،ح1241.

    [4] نهج البلاغة،کلمۀ،235.



    4-ديدگاه علماي اهل سنت پیرامون توسل به پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله»

    1-شيخ خليل احمد سهارنپوري در کتاب خود المهند علي المفند، فتواي 75 نفر از علماي بزرگ اهل سنت کشورها مختلف اسلامي را بر جواز توسل به قبر پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) جمع آوري کرده، که خلاصه‏ي آن از اين قرار است:

    از نظر ما و مشايخ ما زيارت قبر سيد المرسلين (روحي فداه) از عظيم ترين قربتها و از مهمترين ثوابها و بزرگترين وسيله براي دستيابي به درجات بلند مي‏باشد. حتي امري است نزديک به درجه‏ي واجبات اگر چه براي رسيدن به آن جز با «شد رحال ؛تحمل رنج سفر» و بدون بذل جان و مال، چاره‏اي ديگر نباشد.

    و توسل به انبياءو اوليا و صلحا و شهدا و صديقين، در دعاها، چه در حال حيات آنها و چه بعد از وفات آنها، به اين گونه جايز است که بگويد:

    اللهم اني اتوسل اليک بفلان ان تجيب دعوتي و تقضي حاجتي

    «پروردگارا! من به سوي تو به فلان بزرگوار توسل مي‏جويم، که دعاي مرا مستجاب و حاجتم را برآوري». و يا مواردي مشابه اينها[1] .

    2ـ نورالدين سمهودي مي گويد: مقام استغفار رسول خدا «صلی الله علیه وآله »به علت موت او پايان نمي‌يابد، چون استغفار رسول خدا براي همه مومنان است. ما نمي‌پذيريم که رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» بعد از موت استغفار نمي‌کند؛ زيرا ثابت شده که پيامبر در برزخ زنده است و در روايات صحيح آمده است که اعمال بندگان خدمت رسول اکرم عرضه مي‌شود و اين کمال رحمت آن حضرت است که هر کسي نزد آن حضرت رود، او را محروم نکند. علما از آيۀ

    «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً نساء/64»

    اطلاق و عموم را فهميده‌اند که هم در حال حيات و هم در حال ممات آن حضرت قابل استفاده است. اين روايت چنان مشهور است که همه مصنفان در کتابهاي خود نقل نموده‌اند. ابن‌عساکر در تاريخ خود و ابن‌جوزي در «مثيرالغرام ‌الساکن» آن را نقل کرده‌اند[2].

    وی در جای دیگر می گوید: استغاثه و شفاعت و توسل به پيامبر(صلي الله عليه وآله) و جاه و برکت او نزد خداوند از کردار انبيا و سيره سلف صالح بوده و در هر زماني انجام مي گرفته است؛ چه قبل از خلقت و چه بعد از آن، حتي در حيات دنيوي و در برزخ.[3]

    [1] .عقائد اهل سنت و الجماعت در رد وهابیّت و بدعت،ترجمۀعبدالرحمن سربازی ،ص86.

    [2] .وفاءالوفاء،السمهودی،ج4/1360.

    [3] .وفاءالوفاء،السمهودی،ج4ص1371 .



    3ـ قسطلاني مي گويد: بر زائر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) سزاوار است که زياد دعا و تضرّع و استغاثه، طلب شفاعت و توسل به ذات پاک رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نمايد[1]... .

    3ـ زرقاني در شرح آن مي گويد:... زرقاني، مي‌گويد:
    به پيامبر توسل جوييد و از خدا به جاهش سؤال کنيد؛ چون اين کار کوههاي گناه را مي‌ريزد؛ زيرا عظمت هيچ گناهي به برکت شفاعت و عظمت او نزد خدا نمي‌رسد و اگر کسي خلاف اين معتقد شود، از اين رحمت محروم خواهد ماند[2].

    4ـ ابن الحاج ابوعبيدالله عبدري مالکي مي گويد:... مرده اي که به زيارتش مي رويم اگر از کساني باشد که اميد برکت از او مي رود، بايد به او توسل جست، وپيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله)در رأس آنها است.[3]...

    5-شيخ محمد الفقي مي‌گويد:
    انبيا و رسل از همه برترند. اينان در پيشگاه خداوند عالم منزلت ويژه‌اي دارند: «ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء والله ذوالفضل العظيم»[4].

    مردم در هنگام مشکلات به آنان مراجعه مي‌کنند و آنان مستجاب‌الدعوه‌اند و جواز توسل به جاه و دعاي آنها احاديث متواتر و اخبار مستفيض دارد.[5]

    6 ـ نووي در برخي از کتاب هايش قائل به استحباب توسل شده است[6].

    7 ـ غماري در مقدمه کتابش مي نويسد: قول به استحباب توسل مذهب شافعي و ديگر از امامان شايسته است. کساني که بر جلالت و وثوق آنان اجماع است[7].

    8 ـ ابن حجر مکّي از اشعار شافعي اين دو بيت را که بر توسل شافعي به اهل بيتِ پيامبر(صلي الله عليه وآله) دلالت دارد نقل مي کند:
    آل النبيّ ذريعتي
    و هم إليه وسيلتي
    أرجو بهم أعطوا غداً
    بيدي اليمين صحيفتي.[8]

    خاندان پيامبر وسيله من به سوي خدا هستند و اميدوارم با توسل به آنان نامه اعمالم فردا به دست راستم داده شود.

    9 ـ زيني دحلان مي گويد: هرکس که ذکرهاي پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال کند در آنها مقدار زيادي از توسل به ذوات مقدسه مي يابد. و کسي بر آنان ايراد نگرفت، تا اين که اين منکران (وهابيان) آمدند. و اگر قرار باشد که نمونه هاي توسل را جمع کنيم کتابي عظيم مي شود[9]..

    10-سبکی می گوید:توسل و طلب کمک و شفاعت به نبی اکرم «صلی الله علیه وآله»در پیشگاه پروردگار ،کاری پسندیده است و هیچ کس در این خصوص در صدد انکار برنیامده تا اینکه ابن تیمیه ظاهر شد و آن را انکار نمود و از راه راست منحرف شد و بدعتی گذارد که احدی از پیشینیان نگفته است و او در این عقیده بین اهل اسلام انگشت نما است.[10]

    در پایان از تمام دوستان عزیزی که در این موضوع خالصانه فعالیت نمودند تشکر و قدردانی می شود.
    والسلام علی من اتبع الهدی

    [1] .المواهب اللدنیّه،ج4ص593.

    [2] .الدرر السنیة،احمد زینی دحلان،ج1ص134.

    [3] .المدخل،ج1ص254.

    [4] .جمعة/4.

    [5] .التوسل والزیارة،محمد الفقیص161.

    [6] .شرح المهذب،نووی،ج8ص273. الاذکار النوویّة ص307.

    [7] .مقدمۀارغام المبتدع الغبیّ بجواز التوسل بالنبی.

    [8] .الصواعق المحرقةص18.

    [9] . الدرر السنیةص31.

    [10] .تضاد عقاید حنفیت با وهابیت،مولوی کاشانی،ص81.