در قرآن
کریم بسیاری از صفات خدا وجودداره که صفات خدارو به صورت سوم شخص بیان میکنه مثلا میگه:
و هو السّمیعُ علیم... و هو علی کلِّ شیِ قدیر... چرا اینجور آیات سوم شخص هستند؟
در توضيح
علت اين مساله بايد چند مورد را مد نظر داشته باشيم :
1- گاه
سياق آيه اقتضا دارد كه نوع خطاب اينگونه باشد .مانند : قال ربي يعلم القول في السماء
و الارض و هو السميع العليم (1)
2- متن
آيات عين وحي الهي است و در مقام وساطت وحي و نيز دريافت و ابلاغ آن هيچ نوع تغيير
و تبديلي در آيات صورت نگرفته است ، لذا نوع بيان صفات الهي نيز خود ، كار وحي است
اما در هر موردي هم علت و دليل خاصي دارد كه با توجه به آيات مربوطه بايد بيان شود.
3- البته
همواره هم اينگونه نيست كه صفات الهي در قرآن كريم بصورت سوم شخص بيان شده باشد بلكه
هر جا اقتضا نموده است ، خداوند صفاتش را با صيغه متكلم وحده بيان كرده است :
نبي
عبادي اني انا الغفور الرحيم (2)
الا
الذين تابوا واصلحوا وبينوا فاوليك اتوب عليهم وانا التواب الرحيم ( 3)
4- بنظر
مي رسد در برخي موارد ، خطاب غيبت در كلام الهي در خصوص صفات خداوند قابل قياس با ضمير
اشاره به قرآن كريم باشد كه در مثلا در يكجا " ذلك الكتاب " آمده و در جاي
ديگر ، " هذالقران " بيان شده است . ايت الله جوادي آملي سر تفاوت اين دو
نوع اشاره به قرآن كريم را چنين بيان مي كنند :
"اگر
قرآن كتابي بود نظير كتابهاي عادي كه صدر و ذيلش در دست انسان بود، اين فقط «هذَا الكِتَاب»
بود؛ نه ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾؛ ولي اگر كتابي بود چون طناب كه يك سرش به دست انسانهاست
و يك سرش ناپيداست كه به دست خداي سبحان است، اين حقيقت، ظاهري دارد انيق و باطني دارد
عميق كه به ما گفتند: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ ؛ اين حبل است؛ يك سرش به دست
شماست، يك سرش به دست خداي سبحان است و اين يك حقيقت است كه مرحلهٴ نازلهاش نزد شماست
و مراحل عاليهاش نزد فرشتگان است كه ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ و مرتبهٴ
اعلايش «لدي الله» است كه رسول خدا وقتي به «لدي الله» رسيد، خدا دربارهٴ او ميفرمايد:
﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾ ، پس كتابي است گسترده؛
هم از يك طرف در دست مردم است، هم از يك طرف در دست خداي سبحان است؛ آن باطن، عمق،
اصل و ريشهاش كه «لدي الله» است، ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾ است، اينكه در دست مردم است و
مردم در خدمت آناند، ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾ است (هم ﴿هذَا﴾ است، هم ﴿ذلِكَ﴾). نه دو چيز
جداي از هماند؛ وقتي انسان به اوجش نگاه ميكند و خود را حقير ميبيند ميگويد: ﴿ذلِكَ
الْكِتَابُ﴾، وقتي الفاظ و ظواهرش را نگاه ميكند كه قابل استدلال است، قابل فهم است،
قابل قرائت است، قابل تلاوت است، قابل بحث، گفتن و نوشتن است ميگويد: ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾"
(4)
ايشان
در خصوص اشاره به خداوند هم در ادامه مي فرمايند :
"دربارهٴ
خداي سبحان همين دو تعبير آمده است كه گاهي گفته ميشود: ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ﴾
كه در سورهٴ «زمر» آمده است، گاهي گفته ميشود: ﴿إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي
قَرِيبٌ﴾ كه در سورهٴ «بقره» آمده است؛ پس هم سخن از ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ﴾ است،
هم سخن از ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ است.
خدايي
كه دربارهٴ او، هم ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ﴾ آمده است، هم ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ آمده است؛ چون
﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ﴾ است (قريب و نزديك است)"(5)
لذا
در فهم نوع خطاب يا بكاربردن صورت غيبت و صيغه سوم شخص در صفات الهي بايد چنين اعتباراتي
را مد نظر بگيريم كه خداوند به اعتبار اينكه قريب و نزديك به بندگان است يكوقت به يك
سياق و به يك صفات خاص خود را معرفي مي كند ،و يكبار به اعتبار آن مقام والا و اعلي
، صفات خود را با سياق ديگري معرفي ميكند ، و نوع بيان هم در انتقال اين مفاهيم بسيار
موثر است . مثلا سياق غيبت و سوم شخص مفرد ، اين عظمت را بيشتر و بهتر منتقل مي سازد.
(1)-
انبياء /4
(2)-
حجر / 49
(3)-
بقره /160
(4)-
ر.ك: تفسير تسنيم ، ذيل آيه دوم سوره مباركه بقره
(5)-
همان