۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه

کهنه نشدن قرآن









پرسش: اگر مطالب قرآن کهنه نمى شود، چگونه مسائلى از قبیل بردگی، جنگ با روش‌هاى قدیمی، ماه‌هاى قمری، نصاب گاو و شتر و ... مطرح شده است؟ آیا این‌ها نشان اختصاص آن به زمان خاص نیست؟

پاسخ:

قرآن کریم و دین مقدس اسلام آمده تا بشر را تا پایان دنیا هدایت نماید و راه سعادت و خوشبختى هر دو جهان را به وی ارائه نماید. از همین رو باطل و کهنگى در قوانین اسلام راه ندارد.

قرآن مى فرماید: «و این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر،‌که هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى آید، چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است".(1)

امیرمؤمنان علی(ع) دربارة‌ قرآن فرمود: «کتاب خداوند میان شما سخنگویى است که هیچ گاه زبانش از حق گویى خسته نمى شود، و خانه ای است که پایه‌هایش هرگز فرو نمى ریزد،‌و نیرومندى است که یارانش شکست نمى خورند».(2)

با توجه به این که بشر نیازهاى ثابت و متغیر دارد، اسلام بر نیازهاى ثابت انسان، مُهر ثابت زده است،‌ اما نیاز متغیر او را تابع نیاز‌هاى ثابت قرار داده،(3) و این اعجازى است که در ساختمان دین به کار رفته و موجب شده که همواره با پیشرفت زمان و تغییر اوضاع و احوال اجتماعى و فرهنگی، پاسخ گوى پرسش‌ها و نیازهاى روز باشد. با توجه به این ویژگى، فقهاى شیعه در هیچ عصرى با بن بست و مشکلات حل نشدنى فقهى روبه رو نگشته اند. این نکته باتوجه به دو مطلب روشن مى شود:

1.علاوه بر احکام عبادى مثل نماز، روزه، حج و ... که احکام ثابتی هستند،‌اصول ثابت دیگرى نیز هست که نحوة‌ پیاده کردنش بستگى به زمان اجرا دارد و با اقتضاى زمان قابل تغییر است، مثلاً حفظ اسلام اصل ثابت و مسلّمی است، اما چگونه و با چه روشى اسلام حفظ مى شود، بستگى به شرایط زمان دارد. یک وقت شرایط زمان اقتضا مى‌کند که امام با دشمن صلح کند،‌ مانند صلح امام حسن مجتبی(ع) و زمان دیگر حفظ کیان اسلام به قیام و کشته شدن در راه خدا است، مثل نهضت مقدس امام حسین(ع). از همین رو امیرمؤمنان (ع) 25 سال مانند کسی که استخوان در گلو و خار در چشم داشت، براى حفظ اسلام صبر کرد و از حقّ مسلّم خود صرف نظر نمود، ولى هنگامى که به قدرت رسید، محکم ایستاد و در مدت کمتر از پنج سال،‌ سه جنگ داخلى را پاسخگو شد.

برابری و همدردى با مسلمانان اصل ثابت دیگر است که در هر زمان باید انجام گیرد، لیکن زمانى حمایت‌هاى سیاسى و زمان دیگر همکارى فرهنگى و وقت دیگر کمک‌های مالى به عنوان مواسات اسلامى به حساب مى آید.

استفاده از لباس شهرت حرام است اما این که چه لباسى لباس شهرت است، بستگى به زمان دارد. آمادگى دفاعى براى مسلمانان اصل ثابت است ولى وسایل دفاع مثل شمشیر، سپر،‌ تانک، هواپیماى جنگی، بمب اتم و ... طبق نیاز روز تهیه مى گردد.


2.قوانین اسلام به شکل قضایاى حقیقیه وضع شده ، نه قضایای خارجیه؛ یعنى طبیعت اشیا را در نظر گرفته و روى طبیعت حکمى برده است.(4) هر وقت این طبیعت و موضوع پیدا شد، حکم مى آید و هر وقت موضوع از بین رفت،‌ حکم از بین مى رود، مثلاً مى گوید: غصب، دزدی و شراب حرام است؛ گوشت گوسفند حلال است و اگر مال به حد نصاب تعیین شده برسد، زکات دارد،‌ یا منافع کسب اگر از مخارج سالانه زیاد آمد، خمس دارد و ... در تمام این موارد اسلام از اوّل نگفته این موضوعات باید پیدا شود، بلکه گفته اگر این موضوعات در خارج پیدا شد، حکمش این است. چنانچه موضوع از بین رفت، حکم از بین مى رود.

در مورد بردگى هم مسئله از این قرار است. اسلام نگفته بردگى باید باشد بلکه با توجه به وجود بردگى در زمان ظهور اسلام و صلاح نبودن الغاى مطلق بردگى در آن زمان، اسلام راه آزادى بردگان را آورده است. توضیح این که: اسلام هرگز ابداع کنندة بردگى نبوده است،‌ بلکه در حالى ظهور کرد که نظام برده‌داری سراسر جهان را گرفته بود،‌و با تاروپود جوامع بشرى آمیخته بود،‌ حتى تا حدود صد سال پیش (1890 میلادی) ادامه داشت. اسلام براى آزادى بردگان طرحى را مطرح نمود که بدون این که جامعه را مختل نماید، به تدریج موجب آزادى تمامى بردگان گردد. بنابراین اسلام نگفته حتماً باید بردگى باشد تا با الغاى بردگى گفته شود این قانون اسلام از بین رفت،‌ بلکه با توجه به وجود بردگى در زمان ظهور اسلام و مصلحت نبودن الغاى بردگى در آن زمان،‌ قوانینى وضع کرد که در دراز مدت آزادى بردگان را به ارمغان آورد.

ماه‌هاى قمرى بدین لحاظ مقیاس احکام الهى قرار گرفته که یک مقیاس طبیعى است و در اختیار همگان مى باشد. یکى از امتیازات قوانین اسلام این است که دستورهاى آن معمولاً طبق مقیاس‌هاى طبیعى قرار داده شده،‌ زیرا مقیاس‌هاى طبیعى وسیله‌اى است که در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان اثرى بر آن نمى گذارد، اما مقیاس‌های غیر طبیعى در اختیار همه نیست،‌ حتى در عصر ما هنوز همة مردم نتوانسته‌اند از مقیاس‌هاى جهانى استفاده کنند.

اسلام مقیاس را گاهى وجب، گاهى گام، گاهى بند انگشتان و گاهى طول قامت انسان و در مورد تعیین وقت، غروب آفتاب و طلوع فجر، گذشتن خورشید از نصف النّهار و رؤیت ماه قرار داده است. درست است که گردش خورشید در برج‌هاى دوازده گانه وسیلة خوبى براى تعیین ماه‌هاى شمسى است ولى این تقویم با این که طبیعى است، به درد همه نمى خورد و تنها دانشمندان نجوم از طریق رصد‌هاى نجومى می توانند بودن خورشید را در فلان برج تشخیص دهند. به همین دلیل دیگران مجبورند به تقویم‌هایى که به وسیلة منجمان تنظیم شده مراجعه کنند،‌ ولى گردش منظم ماه به دور زمین، تقویم روشنى به دست مى دهد که حتى افراد بى سواد و بیابانگرد قادر به تشخیص آن هستند.(5)

از این رو تقویم اسلامى بر اساس تقویم قمرى و گردش ماه است و براى همیشه مسلمانان براى انجام اعمال عبادى که نیازمند به زمان بندى است،‌ از این تقویم استفاده می نمایند. پس این تقویم کهنه نشده است.

در مورد نصاب شتر و گاو و ... باید گفت مسئلة زکات امروز هم مطرح است، زیرا گاو داران و گوسفنداران و کشاورزان زیادى هستند که داراى شرایط پرداخت زکاتند و باید با مراجعه به رسالة مرجع تقلید خود، با مسایل زکات آشنا شوند.

برای آگاهی بیش‌تر به کتاب اسلام و مقتضیات زمان اثر شهید مرتضى مطهرى مراجعه کنید.

پی‌نوشت‌ها:
1. فصلت (41) آیه‌41 و 42.
2. نهج البلاغه (فیض الاسلام) ص 403، خطبه‌ 133.
3. مرتضى مطهری،‌ اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 14و 218.
4. همان،‌ ج 2، ص 16.
5. تفسیر نمونه، ج 2، ‌ص 6، و ج 8، ‌ص 228.



پرسش:
چطور باید از قرآن کریم استفاده کاربردی کرد در حالی که برخی از آیات مانند قصاص و احکام بانوان و ... به درد من نمی خورد؟
چطور باید در قرآن تدبر کرد و از قرآن استفاده نمود؟ آیا فقط باید به تفاسیر رجوع کرد یا خودمان مستقیم باید در قرآن تدبر کنیم؟
آیا از اهل بیت(علیهم السلام) احادیثی در مورد چگونگی استفاده از قرآن رسیده یا نه؟

پاسخ:

با سلام و درود

بایستی قرآن را آن طور که شایسته است بخوانیم و حق آن را به جا آوریم:

«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»؛ كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده‏ايم [يهود و نصارى‏] آن را چنان كه شايسته آن است مى‏خوانند آنها به پيامبر اسلام ايمان مى‏آورند و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند.(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر حق تلات، چنین می فرمایند:

"يُرَتِّلُونَ آيَاتِهِ وَ يَتَفَقَّهُونَ فِيهِ وَ يَعْمَلُونَ بِأَحْكَامِهِ وَ يَرْجُونَ وَعْدَهُ وَ يَخَافُونَ وَعِيدَهُ وَ يَعْتَبِرُونَ بِقِصَصِهِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِأَوَامِرِهِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْ نَوَاهِيهِ مَا هُوَ وَ اللَّهِ حِفْظَ آيَاتِهِ وَ دَرْسَ حُرُوفِهِ وَ تِلَاوَةَ سُوَرِهِ وَ دَرْسَ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّمَا تَدَبُّرُ آيَاتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأَحْكَامِهِ قَالَ اللَّهُ‏ تَعَالَى«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ»"؛ منظور اين است كه آيات آن را با دقت بخوانند، و حقايق آن را درک كنند، و به احكام آن عمل نمايند، به وعده ‏هاى آن اميدوار، و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت گيرند، به اوامرش گردن نهند، و نواهى آن را بپذيرند، به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حروف و تلاوت سوره ‏ها و ياد گرفتن اعشار و اخماس آن نيست؛ آن ها حروف قرآن را حفظ كردند اما حدود آن را ضايع ساختند. منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند، چنان كه خداوند مى‏ فرمايد: «اين كتابى است پر بركت كه ما بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبر كنند»(2).(3)

روایتی دیگر: امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان صفات متقین و پرهیزگاران چنین می فرمایند: "أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِم‏"؛ آن ها شب هنگام بر پا ايستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى‏ كنند، و جان خود را با آن محزون مى ‏سازند، داروى درد خود را از آن مى‏ گيرند، هر گاه به آيه ‏اى رسند كه در آن تشويق است با علاقه فراوان به آن روى مى ‏آورند، و چشم جانشان با شوق بسيار در آن خيره مى ‏شود، و آن را همواره نصب العين خود مى ‏سازند، و هر گاه به آيه ‏اى رسند كه در آن بيم و انذار است گوش هاى دل خود را براى شنيدنش باز كرده، فكر مى ‏كنند صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه‏ هايش در گوش جانشان طنين ‏انداز است.(4‏)

در روایتی دیگر چنین آمده: "اقرأ القرآن ما نهاك فإذا لم ينهك فلست تقرأه‏"؛ یعنی اگر خواندن قرآن تو را از کار بد منع می کند آن را بخوان ولى اگر تو را از کار بد وا نمی دارد، به حقیقت قرآن نمی خوانى.(5)

نکته:

استفاده کاربردی از قرآن آن است که زندگیمان بر اساس تعالیم و ارزشهای الهی قرآن بنا شود، به عنوان مثال، فکر کردن، سخن گفتن، رفتار با نزدیکان و یا با دیگران، آداب عبادت، چه غذایی بخوریم، چگونه معامله و تجارت داشته باشیم، و ... .

قرآن ریز به ریز تمام نکات زندگی را بیان نکرده ولی این معنایش این نیست که تعالیم آن کاربردی نیست. به بیان دیگر، کلی بودن به معنای غیر کاربردی بودن نیست. وقتی قرآن می فرماید عفو کن و خطاکار را ببخش (6)، این یک پیام کلی است ولی هر کسی می تواند آن را در جزیی ترین مراحل زندگی اش پیاده و اجرا نماید. این همان کاربردی بودن است.

در ضمن، برخی احکام بانوان ولو شخصا به درد مردان نخورد ولی مردان می توانند با یادگیری، آن ها را به مادر، خواهر، همسر و فرزندانشان تعلیم دهند. از طرفی آگاهی از این امور، در نوع روابط خانوادگی و نیز تعامل با همسر و خانواده مؤثر است. لذا مردان نیز بطور مستقیم یا غیر مستقیم به آن تعالیم مرتبطند. همچنین احکام قصاص و ... .

فراموش نشود که دین مجموعه ای به هم پیوسته است و انسان می تواند با یادگیری این مجموعه، چارچوب ذهنی و فکری خود را بر اساس آن استوار نماید. توصیه های اهلبیت علیهم السلام به خواندن و تلاوت قرآن، و بطور کلی محشور بودن با قرآن، برای این است تا شخصیت انسان بر اساس تعالیم و ارزشهای قرآنی شکل بگیرد و این امور برای او ملکه شوند.

"الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنْبَغِي لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِي عَهْدِهِ وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَة"؛ قرآن عهدنامه ‏اى است از خدا براى آفريدگان او، پس وظيفه مرد مسلمان است كه در عهدنامه خود بنگرد، و در هر روز پنجاه آيه از آن را بخواند.(7)

پی نوشت:
1.بقره، 121.
2.ص، 39.
3.إرشاد القلوب إلى الصواب، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏1، ص 79.
4.نهج البلاغه، نرم افزار جامع الاحادیث نور، خطبه 193.
5.نهج الفصاحة، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ص 234؛ کنزالعمال، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج 1، ص 606، ح 2776.
6.مائده، 13.
7.الكافی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏2، ص 609.