۱۳۹۳ دی ۱, دوشنبه

آیا اینکه قرآن به حضرت محمد می فرماید عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ ﴿توبه:43﴾ با عصمت ایشان سازگار است؟







پیرامون آیه "عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ" (توبه/43) در تفسیر نمونه آمده است:

انصاف اين است كه در اين آيه هيچگونه دليلى بر صدور گناهى از پيامبر ص وجود ندارد، حتى در ظاهر آيه، زيرا همه قرائن نشان مى‏دهد چه پيامبر ص به آنها اجازه مى‏داد و چه اجازه نمى‏داد اين گروه منافق در ميدان" تبوك" شركت نمى‏جستند، و به فرض كه شركت مى‏كردند نه تنها گرهى از كار مسلمانان نمى‏گشودند بلكه مشكلى بر مشكلات مى‏افزودند، چنان كه در چند آيه بعد مى‏خوانيم:" لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا":" اگر آنها با شما حركت مى‏كردند جز شر و فساد و سعايت و سخن‏چينى و ايجاد نفاق كار ديگرى انجام نمى‏دادند"! بنا بر اين هيچگونه مصلحتى از مسلمانان با اذن پيامبر ص فوت نشد، تنها چيزى كه در اين ميان وجود داشت اين بود كه اگر پيامبر ص به آنها اجازه نمى‏داد مشت آنها زودتر باز مى‏شد و مردم به ماهيتشان زودتر آشنا مى‏شدند ولى اين موضوع چنان نبود كه از دست رفتن آن موجب ارتكاب گناهى باشد، شايد فقط بتوان نام ترك اولى بر آن گذارد به اين معنى كه اذن دادن پيامبر ص در آن شرائط و در برابر سوگندها و اصرارهاى منافقين هر چند كار بدى نبود اما ترك اذن از آنهم بهتر بود تا اين گروه زودتر شناخته شوند.

اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه: عتاب و خطاب مزبور جنبه كنايى داشته و حتى ترك اولى نيز در كار نباشد، بلكه منظور بيان روح منافقگرى منافقان با يك بيان لطيف و كنايه آميز بوده است.

اين موضوع را با ذكر مثالى مى‏توان روشن ساخت فرض كنيد ستمگرى مى‏خواهد به صورت فرزند شما سيلى بزند، يكى از دوستانتان دست او را مى‏گيرد شما نه تنها از اين كار ناراحت نمى‏شويد بلكه خوشحال نيز خواهيد شد، اما براى اثبات زشتى باطن طرف به صورت عتاب آميز به دوستتان مى‏گوئيد:" چرا نگذاشتى سيلى بزند تا همه مردم اين سنگدل منافق را بشناسند"؟! و هدفتان از اين بيان تنها اثبات سنگدلى و نفاق اوست كه در لباس عتاب و سرزنش دوست مدافع ظاهر شده است
ضمنا روایات متعدد تصریح دارند که ائمه(ع) با غیب ارتباط دارند و با فرشتگان صحبت می کنند.در کتاب اصول کافی(54- بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عليهم السلام مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون‏)روایاتی در این رابطه وجود دارد.