باسلام با توجه به فراز های مختلف سوال تان در مجموع وبه طور
کلی باید گفت :
بر اساس این آموزه الهی که فرمود: «ابی الله ان یجری الاشیاء
الا باسباب، فجعل لکل شیء سببا؛ (1) خداوند امتناع دارد از این که امور را بدون اسباب
و علل به جریان بیندازد» برای هر چیزی سبب و علت قرار داده است.
نیز طبق مبانی فلسفی همه پدیدههای عالم و رخدادها از جمله
تفاوتهای گوناگون میان انسانها علل و عوامل خاص خود را دارد . غیر از علت العلل که
معطی الوجود است و وجود را افاضه میکند، علل و عوامل بعد از آن در طول علیت او وجود
دارد و باعث تفاوتها میشود،
بنابراین درباره مفهوم علت میانه و مباشر باید گفت: مراد از
علت میانه و مباشر این است که بعد از علت العلل و وجود دهنده اشیا است، فرشتگانی مدبر
عالماند .از این رو در قرآن کریم فرمود: «فالمدبرات امرا؛ (2) قسم به فرشتگان تدبیر
کننده کار».
غیر از آموزههای وحیانی بر اساس مبانی فلسفی نیز علل میانه
در پدید آمدن اشیا نقش دارند . مفهوم این علل میانه که از آن ها به علل اعدادی و یا
علتهای معده نیز یاد میشود ،این است که در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول موثر
است ، گر چه وجود معلول وابستگی حقیقی و جداییناپذیر به آن ندارد، مانند پدر و مادر
نسبت به فرزند که پدر علت اعدادی و علت مباشر برای به وجود آمدن فرزند است. (3)
درباره علل میانه و علل اعدادی شهید مطهری در کتاب عدل الهی
به تفصیل بحث کرده و تاکید نموده که راز تفاوتها را باید در همین علل جستجو کرد .
معنای نظام اسباب و مسببات این است که هر معلولی که علت خاص، و هر علتی معلول مخصوص
دارد . علو ذات پروردگار و قدوسیت او اقتضا دارد که موجودات رتبه به رتبه و پشت سر
هم نسبت به او قرار داشته باشند. آنچه در لسان دین به عنوان ملائکه و جنود الهی و مقسمات
امر و مدبرات امر یاد شده ،در فلسفه به نام علل طولی و عرضی نامیده میشود. (4)
علل میانه و مباشر در پدید آمدن هر چیزی عبارتاند از امور،
عوامل زمینهساز و واسطهبرای به وجود آمدن یک پدیدهای.
اما در خصوص این که این علل میانه و مباشر چگونه سبب تفاوت
میشود؟ باید گفت:
در این باره ممکن است مباحثی بسیار مطرح باشد که برخی در پاسخ
پیشین اشاره شد، ولی گذشته از عوامل فراطبیعی که در اصطلاح فلسفی به عقول مجرده و در
اصطلاح دینی به فرشتگان یاد میشود، نسبت به نقش تاثیرگذاری علل اعدادی مطرح در نظام
طبیعت در ایجاد تفاوتها باید توجه داشت که بر اثر آموزههای وحیانی و تجربههای علوم
پزشکی شرایط گوناگون زمانی، مکانی، تغذیه، حالات روحی، جسمی، نژاد، عوامل ژنتیکی و
صدها عامل پیدا و ناپیدا در شکلگیری روحیه، شخصیت، استعداد افراد موثر است.
مراعات نکردن بهداشت جنسی چه بسا ممکن است باعث کاهش استعداد
و ضریب هوشی شود . مراعات امور بهداشتی و اخلاقی باعث استعداد و افزایش ضریب هوشی بچه
گردد، از این روست که در روایات تاکید شده اگر کسی با زن حامله خود بدون وضو نزدیکی
کند ،فرزندش بخیل و بیبصیرت خواهد شد. اگر کسی در شب جمعه با زن خود همبستر گردد و
فرزند از آن به وجود آید ، باهوش و دانا خواهد بود . اگر در شب پنجشنبه باشد، فرزندش
عالم خواهد بود. اگر در شب دوشنبه باشد ،فرزندش حافظ قرآن خواهد شد.
در روایات نکتههای آموزنده بسیاری مطرح شده . (5) بر اساس
این گونه آموزهها معلوم میشود که عمل پدر و مادر در تمام مراحل به وجود آمدن و شکل
شخصیت علمی و عملی فرزندش نقش بنیادین دارد . این نمونه بارز و روشنی از چگونگی تاثیر
علل مباشر در تفاوت افراد است، چه بسا فرزندی که بر اثر مراعات عوامل یاد شده با هوش،
خردمند، و نیک به دنیا بیاید و برعکس چه بسا بیاستعداد و ناصالح و شرآلود به دنیا
بیاید . از این عوامل تفاوتهای گوناگون در همه ساحات زندگی افراد در جامعه به وجود
می آید . بدین ترتیب بسیاری از تفاوتهایی که در افراد جامعه دیده میشود، از این طریق
پدید میآید، چه اینکه برخی از تفاوتاجتماعی، اقتصادی، و مانند آن عوامل اجتماعی و
اقتصادی خاص خود را دارند .
نکته دیگر در این باره آن است که به گفته امیر مومنان ع «العدل
یضع الامور مواضعها؛(6) عدالت هر چیزى را در جایگاه (مناسب) آن قرار مى دهد ».
مبناى این سخن والا آن است که در جهان تکوین و تشریع، هر چیزى
موقعیت و جایگاه مناسب و درخور خود دارد . عدل آن است که این تناسب رعایت گردد و هر
چیز در جاى مناسب خود قرار گیرد. این معنا، جامع ترین معناى عدل است و معانى پیشین
را نیز در بر مى گیرد.
بنا بر آنچه گذشت، معناى اجمالى عدالت الهى آن است که خداوند
با هر موجودى، چنان که شایسته آن است، رفتار کند؛ او را در موضعى که درخور آن است،
بنشاند و چیزى را که مستحق آن است، به او عطا کند. وچون در میان بشر بدلایل گوناگون
(7) تنها ائمه ع شایسته این مقام بوده اند لذا خداوند از روی عدل وحکمت این مقام را
به آنها داده است.
این امور از باب تفاوت است و نه تبعیض، تفاوتها در نظام آفرینش
بسیار است مثلا یکی فرشته آفریده شده، یکی انسان، دیگر حیوان، دیگر درخت و گیاه، دیگر
سنگ و خاک و مانند آن، و خود همین انواع موجودات در میان شان تفاوت ها بسیاری به لحاظ
درجه و مرتبه وجودی مطرح است، مثلا فرشتگان درمراتب و درجات مختلف آفریده شده اند،
و امثال آن، تفاوتهایی که بین انسان هاست به طور کلی دو نوع است برخی ذاتی و خدادادی
است، و برخی کسبی است که بر اثر تلاش و عوامل گوناگون دیگر برخی کامل از برخی دیگر
میشوند و مزایا و امتیاز و کمالات علمی و عملی برتر پیدا می کند.
خداوند بر اثر علم ازلی بر عالم و آدم احاطه و اشراف دارد و
از جزئیات امور و عمل کرد همه انسان به طور کامل آگاه است، از این رو میداند که چه
کسی شایسته مقام امامت است و بر اساس این علم زمینه و شرایطی گوناگون را به گونه ای
برای برخی از بندگان خود فراهم میسازد که از همان آغاز کودکی در مسیر رشد و تکامل
وجودی خاص قرار میگیرد و به مقامات بالا و بالاتر میرسد، ولی افراد دیگر چون این
توان وجودی را ندارند در مراتب بعدی و بعدتر قرار میگیرند.
سرشت ذاتی و طهارت فطری و ذاتی برخی آدمیان باعث میشود تا
به مقامات بلند معنوی نظیر نبوت و امامت برسند و خورشید وحی بر صفحة دل آنان بتابد
وخداوند در ازل میداند که چه کسی شایسته چه مقامی است از این رو او را از همان آغاز
برای احراز آن مقام میپروراند و شکوفا تر می سازد. چنان که خود فرمود: « اللَّهُ أَعْلَمُ
حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه» (8) خداوند بهتر می داند که رسالت خود را در کجا مقرر دارد
و این مقام را به چه کسی دهد.
بنابراین نه تنها مسئله رسالت بلکه امامت و همه امور چنین است
که شایستگی افراد را خدا از قبل میداند و بر اساس آن به آنها مقام و توفیق و فیض و
عنایت می کند. و در کلام امیر مومنان در باب عدم مقایسه ائمه با دیگران آمده:
«لا یقاس بال محمد (ص) من هذه الامه احد و لا یستوی بهم من
جرت نعمتهم علیه ابدا هم اساس الدین و عماد الیقین» (4) کسی را با خاندان رسالت نمیشود
مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت میباشند، با آنان برابر نخواهد بود،عترت
پیامبر اساس دین و ستون های استوار یقین می باشند.
بنابراین اگر آن همه مقام و لیاقت و زمینه رشد و تکامل خداوند
به ائمه داده حقیقتا شایسته آن بوده است و هیچ کس با آنان نباید از این گذشته جهان
آفرینش بر اساس عدل به پاست و هر چیز سر جای خودش و هر کس به اندازه ظرفیت وجودی خودش
کمال داده میشود، چه این که هر ظرفی مقدار گنجایش خاصی دارد از این روست که در روایتی
آمده: «بالعدل قامت السموات و الارض» (9) همانا جهان بر اساس عدل برپاست .
باتوجه به مطالب قبل است که هم نسب بودن معصومان یا امامت یک
کودک خردسال معنا می یابد ، زیرا این امر هیچ مبنای حکومت موروثی و لیاقت های ظاهری
و مانند آن را ندارد چنان که گاهی در امامت امام بعدی با وجود افراد به ظاهر شایسته
و برجسته از لحاظ سنی و علمی از این خاندان، یک کودک به امامت می رسدید و همه بر این
امر گردن می نهادند و به علاوه گاهی با وجود یک فرزند برای امام قبلی برادر او به امامت
می رسید یا با وجود برادران امام قبلی فرزند جوان او به امامت معرفی می شد.
این ها نشان می دهد که در این مساله تنها و تنها شایستگی های
ذاتی و درونی معیار بوده که شناخت آن هم تنها و تنها از جانب خداوند مقدور است و به
همین جهت، این گونه مسایل حقایقی فرا عقلی محسوب می شوند و نمی توان در باره آنها با
عقل های جزیی نگر قضاوت نمود بلکه باید برای درک ژرفای آنها به مکتب وحی مراجعه نمود
که در مورد شبیه آن فرمود : (( قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني
نَبِيًّا (10) (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم او كتاب (آسمانى)
به من داده و مرا پيامبر قرار داده است! »
البته باید توجه داشت که نباید تصور شود، در پیامبر یا امام
شدن، مزیتی است که در نشدن آن نیست که در این صورت تبعیضی بر ما روا داشته شده است؛
اما با توضیح دقیق روشن می شود میزان مسئولیت و شدت آزمایش الهی و سطح توقعات خداوند
از یک بنده با مقام و موقعیتی که خداوند به او اعطا می کند، رابطه ایی مستقیم دارد
و هر چه مقام بالا رود، مسئولیت سنگین تر میشود و تلاش و مجاهدت بیش تری میطلبد.
این گونه نیست که این مقام را به کسی بدهند و او دیگر خیالش
راحت و آسوده باشد، بلکه هر چه مقام بالاتر رود، مسئولیتها بیش تر، تکالیف سنگین تر،
هجمه های شیطانی بیش تر و تلاش و سختی و مصیبت و امتحان افزایش مییابد؛ بلکه رسیدن
به مقام نبوت و یا مقامات بعد از آن هم تنها با گذراندن سختیها و تلاشها و امتحاناتی
سخت امکان پذیر است، مانند داستان حضرت ابراهیم (ع) و ذبح فرزند و...!!
در هر حال هر انسانی در هر موقعیت و وضعیتی که قرار دارد، اگر
به وظایف و تکالیف خود عمل کند و از آزمون های خود نمره عالی کسب نماید، به موفقیت
و سعادت کامل رسیده است. وضعیت انسانی عادی که از هوش و درک و معرفت و ایمانی متوسط
برخوردار است، اما به همه وظایف خود عمل کرده،همانند وضعیت پیامبری است که با سطع بالای
معرفت و عنایات الهی و امدادهای غیبی به وظایف سنگین خود عمل کرده، و در آزمون های
خود، نمره عالی گرفته است.
وضعیت این دو فرد همانند سطح دانش آموز ابتدایی و دانشگوی دکترا
است که اگر هر دو تلاش کنند، قادرند نمره بیست بگیرند؛ اگر هر دو بیست گرفتند - از
یک جهت- وضعیتی مساوی داشته به یک اندازه قابل تقدیرند.
شاید بتوان گفت روایاتی که اشاره به همجواری پیامبران با برخی
افراد عادی در بهشت دارد،(11) بیانی از این مطلب و صورتی از همین حقیقت باشد.
پینوشتها:
1.اصول کافی، ج 1، ص 183.
2.نازعات (79)، آیه 5.
3. آموزش فلسفه، ج 2، ص 20.
4.مجموعه آثار، 1، ص 127 و 128.
5. حلیه المتقین، ص 105 تا 110.
6. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم
1385 ش ، حکمت، شماره 437.
7. محمد سعیدی مهر ،آموزش کلام اسلامی نشر، طه
1383 ش ،ج2 ص143.
8. انعام (6) آیه 124.
9. نهج البلاغه نشر موسسه امیر المومنین قم
1375 ش ، خطبه 2.
10. فیض ، تفسیر صافی نشر درا الکتب الاسلامیه
تهران بی تا ،ج 2 ص 638.
11. مریم (19) آیه 30.
12. شيخ صدوق، محمد بن علی، أمالي، انتشارات
اعلمى، بيروت، 1400 ق، ص 298.