۱۳۹۳ آذر ۲۱, جمعه

دلایل یگانگی خدا در قرآن





  آیۀ 22 سورۀ انبیاء برای اثبات توحید اینگونه دلیل می آورد:

«لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا»

یعنی: اگر در زمین و آسمان، معبود دیگری غیر از الله وجود داشت، فاسد می شدند.

    برهان تمانع و توارد، یکی از معروفترین براهین کلامی بر نفی تعدد خالق و پروردگار جهان است. چندین آیه بر این برهان اشاره دارد. «لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا»[1] آیه 91 سوره مومنون:«ماکانَ مَعَه مِن اِلهٍ اذاً لَذَهَبَ کلُّ اِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعض»[2] مشهورترین این آیات است. بهترین و ساده ترین تقریری که برای این برهان ارائه شده است این است که:

  اگر این دو خدا در مورد خلقت یک موجودی اختلاف نظر داشته باشند و یکی از آنها بخواهد آنرا خلق کند و دیگری نخواهد، در این صورت، سه حالت متصور است. حالت1: اراده هر دو محقق میشود که محال است زیرا مستلزم اجتماع نقیضین است. حالت2: اراده هیچ یک محقق نمیشود که محال است زیرا با قدرت مطلق داشتن خداوند تناقض دارد، و بازگشت آن به اجتماع نقیضین است؛ زیرا فرض این است که خداوند خالق قادر مطلق است[این مسئله امری است که با برهان قابل اثبات است، ولی نظر به اینکه مخاطبین آیه، یعنی مشرکین این مسئله را قبول داشتند، نیازی به اقامه برهان برای ایشان نبوده است] ولی بر اساس این فرض قدرت او محدود شده است و محدودیت قدرت او به خاطر مانع خارجی است نه عدم قابلیت موجود مفروض. حالت 3. اراده یکی محقق میشود که باز هم محال است زیرا در این صورت یکی از انها قادر مطلق خواهد بود و دیگری قدرتش محدود است درحالیکه خدا طبق فرض قادر مطلق است. بنابراین فرض تعدد آلهه مستلزم محال است و آنچه مستلزم محال است خودش محال است. البته تقریر این برهان در مورد ربوبیت و سرپرستی امور بندگان و مخلوقات نیز جاری است. زیرا مثلا اگر اراده این خدایان در مورد تقدیر مشخص یکی از مخلوقاتشان با هم منافات داشته باشد این سه حالت مفروض باز هم پیش می آید.

  بعلاوه حتی در فرض عدم اختلاف نیز میتوان از این برهان کمک گرفت. زیرا مثلا در ربوبیت یا خلقت موجودی مشخص، اگر اراده هر دو به یک صورت باشد از آنجا که اراده خداوند علت تامه برای خلقت و ربوبیت است و خداوند بی نیاز مطلق است، حال این کار خاص(ربوبیت یا خلقت) اثر کدام یک از آنهاست؟ سه حالت متصور است. الف.اثر هر دوست که محال است زیرا مستلزم اجتماع دو دلیل تامه بر یک معلول و در نهایت متسلزم اجتماع نقیضین است (چون فرض این است که هر یک علت تامه اند و وقتی دو تا بتواند بر یک معلول وارد شود، پس علت تامه نیستند وگرنه علت دیگر نمی توانست ورود پیدا کند.) ب. اثر هیچ یک نیست، که مستلزم تحقق معلول بدون علت تامه و نیز خلف فرض است زیرا فرض این است که این موجود مخلوق آنهاست. ج.اثر یکی از آنهاست که در این صورت نیز هم ترجیح بلامرجح پیش می آید و هم خلف فرض است، زیرا طبق فرض، هر دو اراده به خلقت یک چیز کرده اند و باید هر دو در ایجاد او اثر داشته باشند.[3]





آیه 42 سورۀ اسری برای نفی وجود معبود دیگر غیر از الله می گوید:

بگو: اگر چنانکه می گویند، با او معبودانی [دیگر] بود، در آن صورت حتماً در صدد جستن راهی به سوی [خداوند] صاحب عرش برمی آمدند.

پیرامون منظور آیه می توان دو نگرش داشت:

الف)ممکن است با توجه به اینکه خدا قدیر است، و مشرکین نیز این فرض را قبول داشتند، اقدام به استدلال شده باشد: از آنجا که لازمۀ قدرت، سلطه جویی است، اگر بیش از یک موجود قدیر وجود می داشتند، خواهان این می گشتند که الوهیت را به تنهایی در دست داشته باشند و به نزاع می پرداختند، زیرا ذات قدرت نیز عین غلبه است. این برهان توحیدی، به برهان تدافع قدرتین مشهور است. امام صادق(ع) به صورت خلاصه این برهان را اینگونه بیان فرمود: «این گفتار تو که می گویی خدا دو تاست از سه حال بیرون نیست، یا هر دوی آنها قدیم و قوی هستند، یا هر دوی آنها ضعیفند یا یکی قوی و دیگری ضعیف است. اگر هر دو قوی هستند پس چرا همدیگر را دفع نمی کنند تا یگانه مدبّر عالم شوند و اگر خیال می کنی که یکی ضعیف و دیگری قوی است، آنکه قوی است خدا و آن دیگری عاجز است.»[4] این برهان را در بخش دوم این مقاله(دلیل قرآن برای نبودن خدایی غیر از خدای یگانه)، در توضیح بحث استدلال به نظم، توضیح دادیم.

ب)ممکن است منظور آیه، بحث شفاعتِ بتها باشد. یعنی با توجه به اینکه مشرکین عربستان بتهای خویش را خدای حقیقی نمی دانستند، بلکه آنها را دارای یک مقام شفاعت نزد خدا می دانستند، ممکن است قرآن بفرماید که اگر این معبودها هم با خدا بودند، راهی به سوی خدا یافته و شفاعت شما را می نمودند و در واقع تکیه بر عدم نصرت خدا برای آنان و موفقیتهای اسلام در برابر ایشان باشد.


پینوشت:
[1] انبیاء(21): آیه 22.

[2] مؤمنون(23): آیه 91.

[3] اشعری ، رسالة استحسان الخوض فی علم الکلام، ص 20ـ21؛ باقلانی ، التمهید، ص 46؛ طوسی ، التبیان ، ج 7، ص 238؛ مجمع البیان، طبرسی ، ج 7، ص 70؛ تفسیر ابوالفتوح رازی ، ج 8، ص 11؛ فخر رازی ، تفسیر کبیر، ج 22، ص 150ـ154؛ طباطبائی ، المیزان، 1394، ج 14، ص 266؛ طباطبایی، نهایه الحکمه، ص 281- 282؛ مطهری، ج6 مجموعه آثار: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص 1020.

[4] الکافی ،ج 1، ص81.